ارزیابی مشارکت سیاسی زنان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و عوامل مؤثر بر آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار علوم سیاسی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران. (نویسنده مسئول)

2 دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.

10.13140/RG.2.2.16846.38721

چکیده

مشارکت سیاسی یکی از ارکان دموکراسی است و برای سنجش میزان حاکمیت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی‌شان از این شاخص استفاده می‌شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی تحولات کمی و کیفی ایجاد شده در مشارکت سیاسی زنان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و عوامل مؤثر بر آن با روش توصیفی- همبستگی بر روی زنان داری سن بالای 17 سال شهر تهران انجام شد. بدین‌منظور تعداد 400 نفر از این زنان به‌روش نمونه‌گیری تصادفی سیستماتیک برای گروه نمونه انتخاب شد که پرسش‌نامه محقق‌ساخته در مورد شاخص‌های مشارکت سیاسی زنان را تکمیل نمودند. تحلیل داده‌ها نشان داد که مشارکت سیاسی زنان (درجایگاه رأی‌دهنده) در انتخابات بالاست، اما در مواردی مثل عضویت در احزاب سیاسی، میزان مشارکت متوسط است. پیروزی انقلاب اسلامی از طریق چهار متغیر باعث افزایش مشارکت زنان شده است که این متغیرها عبارتند از: افزایش اعتماد اجتماعی، شکل‌گیری هویت اسلامی – انقلابی، تقویت بعد تکلیفی مشارکت سیاسی، گسترش آموزش زنان در مقاطع مختلف تحصیلی که با افزایش میزان آشنایی آنها با حقوق و تکالیفشان همراه بوده است و تغییر ساختار سیاسی و حاکمیت نظام مردم‌سالاری دینی که با ایجاد نهادهای انتخابی زمینه مشارکت سیاسی زنان را فراهم نموده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

An Assessment of Women's Political Participation after the Victory of the Islamic Revolution and Its Effective Factors

نویسندگان [English]

  • Hussein Sheikhzadeh 1
  • Mohammad Hassan Asafari 2
1 Assistant Professor Political Sciences, Faculty Member of Kharazmi University, Tehran, Iran. (Corresponding Author)
2 Ph.D. Student in Political Sciences, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Political participation is one of the pillars of democracy and it is used as an indicator for measuring the level of people's governance in determining their political destiny. This descriptive-correlational study was conducted with the aim of investigating the quantitative and qualitative changes which have been taken place in women's political participation after the victory of the Islamic revolution and its effective factors among the women aged over 17 in the city of Tehran; thus, 400 women were selected as the sample by the simple random sampling and they responded to a researcher-made questionnaire about the indicators of women's political participation. The analyses showed that women's political participation is high in elections (as the voters), but it is moderate in some cases such as membership in political parties. The victory of the Islamic revolution has increased women's political participation by four following variables: the increase of social trust, the formation of Islamic-revolutionary identity, the reinforcement of the obligatory dimension of political participation, the development of women's education at different levels which has been accompanied by an increase in their awareness of their rights and duties, and the change of political structure and the governance of a religious democracy system which has provided a ground for women's political participation by establishing election institutions.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Islamic revolution
  • women
  • political participation
  • social trust
  1. مقدمه

در عصر حاضر شهروندان حقوق و آزادى‏هایى مانند مشارکت در اداره امور جامعه، حق برخوردارى از دموکراسى و آزادى‏هاى سیاسى و اجتماعى را از دولت طلب می‌کنند که پیشینیان چندان با آنها آشنایی نداشته‌اند. در قرون جدید به‌‌ویژه از اواخر قرن نوزدهم میلادی موضوع مشارکت مردم در اداره امور عمومی به یکی از مهمترین مطالبات مردم تبدیل شده است. بزرگ‌‌ترین دستاورد انقلاب‌‌های قرون جدید، نظام دموکراسی و ستون فقرات دموکراسی، مشارکت سیاسی است. دموکراسی خواه به‌معنی حداقلی یعنی، وجود انتخابات و خواه به‌معنی حداکثری یعنی، انتخابات، برابری، آزادی و حقوق بشر نیازمند مشارکت شهروندان است. دموکراسی در عمل به‌معنی مشارکت و رقابت سیاسی تعدادی از گروه‌‌ها و منافع سازمان‌‌یافته برای تصرف قدرت سیاسی و اداره کشور براساس سیاست‌‌ها و مواضع هر یک از آنهاست. (بشیریه، 1382) مشارکت سیاسی و اجتماعی فرآیندی مبتنی بر حضور آگاهانه و فعال فرد در جایگاه عضو جامعه در صحنه‌‌های سیاسی-اجتماعی و ایفای نقش‌‌های اجتماعی است. در تبیین وضعیت مشارکت سیاسی و اجتماعی آمده است که در یک فرهنگ سیاسی-مشارکتی، اعضای اجتماع می‌‌خواهند به‌‌طور صریح به‌سوی نظام به‌عنوان کل و به‌سوی ساخت‌‌های سیاسی و اداری و روندها گرایش پیدا کنند (پالمر، اشترن و گایل، 1371). لستر‌‌میل‌‌براث مشارکت سیاسی را مجموعه‌‌ای از فعالیت‌‌ها و اعمال شهروندان برای اعمال نفوذ بر حکومت و حمایت از نظام سیاسی می‌‌داند. مایرون واینر می‌‌گوید: «مشارکت سیاسی هر نوع عمل داوطلبانه موفق یا ناموفق، سازمان‌‌یافته یا بدون سازمان، دوره‌‌ای یا مستمر با روش‌‌های قانونی یا غیرقانونی برای تأثیر بر انتخاب رهبران و سیاست‌‌ها و اداره امور عمومی است» (مصفا، 1375).

مشارکت سیاسی برای حکومت منافع ویژه‌‌ای دارد و فقدان آن به سامان سیاسی و اهداف بلندمدت آن زیان می‌‌زند. اگر خرده‌‌نظام سیاسی زمینه لازم برای حضور گسترده مردم را فراهم نکند قدرت به‌سوی شخصی‌شدن رفته و مردم‌‌سالاری کم می‌‌شود. (کتابی ‌‌و قاسمی، 1381) همچنین شهروندان نیز از طریق مشارکت سیاسی به برخی اهداف خود مانند تأثیرگذاری بر حکومت و نهادهای عمومی دست می‌‌یابند. اگرچه اصطلاح دموکراسی زاییده غرب است، محتوای آن در نظام سیاسی اسلام نیز وجود دارد. قرآن کریم، پیامبر (ص) را به مشورت با مؤمنان فرمان داده است (ر.ک.، آل عمران: 159). پیامبر (ص) نیز براساس فرمان الهی در امور سیاسی – نظامی با مردم مشورت و زمینه مشارکت آنها در امور عمومی را فراهم می‌نمود.

شهروندان با انگیزه‌‌های گوناگون وارد عرصه مشارکت سیاسی می‌‌شوند. برخی از این انگیزه‌‌ها مبتنی بر احقاق حق و برخی دیگر بر پایه انجام تکالیف شهروندی هست. به عقیده رابرت دال، برخی عوامل مشارکت سیاسی شهروندان عبارتند از: مهم و ارزشمند دانستن پاداش مشارکت، اطمینان از اثرگذاری بر تصمیمات حکومت، اعتقاد به بهتر شدن نتایج کارها با مشارکت سیاسی آنها، شناخت و مهارت در مورد مسئله مورد نظر یا احساس داشتن شناخت و مهارت در مورد مسئله مورد نظر. (زارع و روهنده، 1394)

مشارکت سیاسی درجات گوناگونی دارد و سطح آن به میزان دموکراتیک بودن نظام بستگی دارد. راش مدلی ارائه می‌‌دهد که مدعی است همه انواع مشارکت سیاسی هر نوع نظام سیاسی را شامل می‌‌شود. براساس این مدل، انواع مشارکت از بالا به پایین عبارتند از: داشتن پست سیاسی یا اجرایی، خواهان پست سیاسی یا اجرایی بودن، عضویت فعال در یک سازمان سیاسی، عضویت فعال در یک سازمان شبه‌سیاسی، شرکت در جلسات عمومی، تظاهرات و مواردی مانند اینها، عضویت غیرفعال در یک سازمان سیاسی، عضویت غیرفعال در یک سازمان شبه‌سیاسی، شرکت در مباحثات سیاسی غیررسمی، علاقه‌‌مندی نسبی به امور سیاسی و رأی دادن. (پناهی، 1386) رأى دادن بارزترین شاخصى است که در سنجش میزان مشارکت سیاسى به‌کار مى‏رود. این شاخصه فقط یکى از چندین شاخص و میزان سنجش است که براى نشان دادن مشارکت سیاسى وجود دارد و به‌‌طور قطعی بیانگر مشارکت مختارانه و آگاهانه فرد در امور سیاسى نیست. به‌همین دلیل در برخى از کتاب‏ها میان رأى دادن اختیارى و اجبارى تفکیک است. رأى دادن اجبارى گاهى به دلایل قانونى رخ مى‏دهد مانند برخى کشورهاى غربى که در آنها رأى ندادن موجب مجازات‏هاى مالى معینى مى‏شود. باید توجه داشت که مشارکت همیشه برای دموکراسی مفید نیست؛ زیرا افراد بی‌‌تفاوت را فعال می‌‌کند. برای مثال در آلمان گسترش بی‌‌سابقه مشارکت در سال 1933 باعث نابودی دموکراسی و پیروزی فاشیسم شد (بشیریه، 1382). بنابراین، در کنار کمیت مشارکت باید به کیفیت و واقعی بودن آن نیز توجه کرد.

زن یکى از ارکان اصلی جامعه است و بدون حضور او امور جامعه با مشکل مواجه می‌‌شود. خداوند متعال توانایى‏ها و قابلیت‏هایى در وجود زن قرار داده است که بدون بهره‏گیرى از آنها بقاى زندگى بشرى غیر ممکن است. مطالعه مباحث سیاسى در حوزه مربوط به زنان نشان مى‏دهد که این مباحث به تحلیل وضعیت موجود زنان در کشورهای موسوم به غرب اختصاص یافته است و با استفاده از اصطلاحات و مفاهیم غربی وضعیت زنان در همه کشورها به‌‌ویژه جوامع اسلامی را بررسی می‌‌کند. در این مباحث ساختار فرهنگ اسلامى، الگوهاى نمونه و چارچوب مبنایى آن نقد و تحلیل می‌‌شود و نظریات متعددى درباره آن مطرح شده است، اما همه تحقیقات در نهایت در همان چارچوب مبنایى و الگوهاى نمونه غربى باقى مانده است. برخى از تحلیل‌‌گران مسائل زنان تعریف و شاخص‏هاى غربى را بدون کمترین ملاحظه‏اى در بررسى‏هاى خود پذیرفته‏اند. برخى دیگر تلاش کرده‌‌اند اشکالات تعریف غربى را در بررسى موضوع تغییر در جهان سوم آشکار کنند، اما در نهایت همان تعریف و شاخص‏ها را پذیرفته‏اند. مسئله نابرابری زنان و مردان در طول تاریخ وجود داشته است، اما نظریه‌‌پردازی در این مورد و بروز جنبش‌‌های برابری‌‌خواهانه به قرون جدید بازمی‌‌گردد.

موضوع دفاع از حقوق سیاسی زنان در ادبیات نظری در نیمه دوم قرن نوزده هم‌‌زمان با انقلاب‌‌های آزادی‌‌بخش گسترش یافت. المپ در اعلامیه حقوق زن و شهروند اعلام کرد: «همان‌‌طور که زنان حق دارند بالای چوبه دار بروند، پس حق دارند که بالای سکوی خطابه نیز بروند» (بشیریه، 1378). بااین‌حال، مشارکت زنان در امور سیاسی در بیشتر کشورها در مقایسه با مردان با تأخیر صورت گرفته است. این اختلاف حتی در جوامع غربی که امروزه مدعی آزادی و برابری هستند نیز دیده می‌‌شود و این نابرابری نه فقط در سیاست عملی بلکه در سیاست نظری نیز دیده می‌‌شود. هگل می‌‌گوید: «زنان ممکن است اندیشه، فرهنگ و ذوق داشته باشند، اما نمی‌‌توانند به ایده مطلق دست یابند. رشد زنان نسبت به مردان آرام‌‌تر است و وقتی زمام حکومت را به‌دست بگیرند دولت به‌خطر می‌‌افتد». ژان ژاک روسو نیز در کتاب امیل می‌‌گوید: «جست‌‌وجوی حقایق انتزاعی و عقلی و مبادی و اصول علوم و دانش‌‌ها و هر آن چیزی که نیازمند تعمیم باشد خارج از حد ادراک زن است. وظیفه زنان اِعمال اصولی است که مردان کشف کرده‌‌اند» (ر.ک.، بشیریه، 1378).

مشارکت سیاسی از طریق حق رأی از اواخر قرن نوزدهم در غرب گسترش یافت. در بیشتر کشورهای اروپایی مشارکت سیاسی و حق رأی پس از انقلاب 1848 به‌وجود آمد، اما زنان هم‌‌زمان با مردان حق رأی نداشتند. در اروپا زنان تا قرن بیستم حق رأی نداشتند. در نروژ از سال 1907، در دانمارک از سال 1915، در انگلستان از سال 1918، در فرانسه از سال 1944 و در ایتالیا از سال 1945 به زنان حق رأی داده شد. در طول نیمه دوم قرن بیستم بسیاری از کشورها به‌‌طور داوطلبانه یا از طریق قوانین، مقررات جنسیتی را تأسیس کردند (باری[1]، 2005)، اما این پیشرفت‌‌ها موجب برابری زنان و مردان نشد و حتی در شرایط کنونی نیز در بیش‌تر کشورها به‌ویژه کشورهای در حال توسعه زنان در مقایسه با مردان سهم کمتری در عرصه‌ سیاست دارند. در سوئد که به کشور برابری زن و مرد شهرت دارد، سهم نمایندگان زن هنوز از مرز 40% بالاتر نرفته است. میانگین سهم نمایندگان زن در میان 176 کشور جهان فقط 6/11% در میان 21 کشور آسیایی 2/13% و در میان 16 کشور غربی فقط 3/4% است. در کشور چین با وجود اینکه 33% نیروهای سیاسی را زنان تشکیل می‌دهند، فقط 1/4% کمیته‌ مرکزی حزب کمونیست و 85/3% کنگره ملی خلق چین زن هستند. از نیمه دوم قرن بیستم وضع مشارکت زنان در سیاست بهبود یافت و برای اولین بار زنان نخست‌‌وزیر و رئیس جمهور شدند. ‌‌نسبت زنان در پارلمان‌‌ها که تا سال 1945، 8/5% بود تا سال 1997 به بیش از 25% رسید. (هنیگ، 1384)

در مورد مشارکت سیاسی زنان دو دیدگاه کلی وجود دارد: دیدگاه نخست که دیدگاهی کلان است موضوع مشارکت زنان را یک واقعیت اجتماعی در سطح کلان و در ارتباط با دیگر واقعیت‌‌ها اعم از ساختارها، کارکردها و شرایط هنجاری بررسی می‌کند. دیدگاه دوم به دو دسته عوامل توجه دارد: یکی عوامل زیستی-روانی مانند انگیزه، احساس و تمایلات درونی و دیگری عوامل ذهنی مانند باورها، ارزش‌‌ها و گرایش‌‌های انسان. (عبدالهی، 1387) براین‌اساس، ماکس وبر و سوروکین برای تحلیل مشارکت اجتماعی و فعالیت‌‌های مدنی زنان فهم فرهنگ و ارزش‌‌های غالب در جامعه و شناخت ویژگی‌‌های جهان ذهنی زنان به‌‌ویژه ارزش‌‌ها و نگرش‌‌های آنها را ضروری می‌‌دانند. تالکوت پارسونز با تلفیق عوامل خرد و کلان عواملی مانند نظام شخصیتی، نظام اجتماعی، نظام فرهنگی، اقتصاد، سیاست و فرهنگ جامعه را در مشارکت زنان مؤثر می‌‌داند (عبدالهی، 1387). آنتونی‌‌گیدنز نیز به عنوان یکی از حامیان نظریه تلفیقی بر نقش نهادها در تسهیل مشارکت زنان تأکید می‌‌کند.

در یک تقسیم‌بندی دیگر نظریه‌‌های مشارکت سیاسی زنان به پنج‌دسته تقسیم می‌شود: نظریه اختلافات فیزیولوژیکی؛ نظریه اجتماعی شدن متفاوت؛ نظریات روان‌‌شناسانه؛ نظریه مردسالاری و نظریه مارکسیستی. (پناهی، 1386) لیبرالیست‌‌ها و مارکسیست‌‌ها در مورد نگاه به مشارکت زنان دیدگاه متفاوتی دارند. در نگرش لیبرالیستی زنان باید خودشان را با واقعیات زندگی سیاسی سازش دهند و ویژگی‌‌های مردانه لازم را کسب کنند، اما در نظریات سوسیالیستی و فمینیستی باوجود پذیرش ناهمخوانی طبع زنان با واقعیت قدرت به‌معنای رایج در جوامع صنعتی، تأکید می‌‌شود که راه‌حل نه تغییر در خصلت زنان، بلکه تغییر در ساخت قدرت و مالکیت است. ( بشیریه، 1378) دیدگاه ‌‌اخیر از این نظر اهمیت دارد که نابرابری اقتصادی و اجتماعی مانع برابری سیاسی می‌‌شود. در جوامعی که ‌‌زنان حقوق مدنی و اقتصادی ندارند، نمی‌‌توانند حقوق سیاسی خود را به‌طور کامل به‌دست آورند. بنابراین، برابری جنسیتی در حوزه سیاست نیازمند برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی است (باری، 2005). براساس نتایج برخی پژوهش‌‌ها زنان بیشتر به فعالیت‌‌های مرتبط با خانواده تمایل دارند، بنابراین به‌جای عضویت در احزاب سیاسی، ترجیح می‌‌دهند در سازمان‌‌های مردم نهاد و داوطلبانه خدمت کنند و به‌جای نامزدی در انتخابات به نقش‌‌های حمایتی تمایل دارند (مارچ بانک[2]، 2000). نقطه مشترک همه نظریه‌‌های غیر دینی این است که استدلال‌‌های آنها علیه حقوق زن، مبتنی بر برداشت‌‌های بشری و شناخت ناقص از خلقت انسان است.

1- 1. مشارکت سیاسی زنان در اسلام

در نقطه مقابل نظریه‌‌های لیبرالیستی و مارکسیستی، اساس دیدگاه اسلام مبتنی بر وحی است. خداوند در قرآن کریم درباره برابری زن و مرد و آفرینش آنها می‌‌فرماید:

ای مردم، بترسید از پروردگارتان، آنکه شما را از یک‌تن بیافرید و از آن یک‌تن، همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد و بترسید از آن خدایی که با سوگند به نام او از یکدیگر چیزی می‌‌خواهید و زنهار از خویشاوندان مبرید که هر آینه خدا مراقب شماست. (نسا:1)

و مردان و زنان باایمان دوستان یکدیگرند که همدیگر را به کارهاى پسندیده وامی‌‌دارند و از کارهاى ناپسند بازمى‌‌دارند و نماز را برپا مى‌‌کنند و زکات مى‏‌‌دهند و از خدا و پیامبرش فرمان مى‌‌‏برند. آنان هستند که خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که خدا توانا و حکیم است. (توبه: 71)

تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دو گفتمان سنتی و مدرنیته درباره مشارکت زنان وجود داشت که اولی زن را به نشستن در خانه تشویق می‌‌کرد و دومی نگاه ابزارگونه به زن داشت، اما گفتمان انقلاب اسلامی راه سومی را ابداع کرد؛ این گفتمان با طرح مسئله حجاب وضعیتی میانه ایجاد نمود که براساس آن از سویی برخلاف گفتمان سنتی، زنان می‌‌توانند در جامعه حاضر شوند و از سوی دیگر برخلاف گفتمان مدرنیزاسیون، نوعی خاص از حضور اجتماعی زن تعریف می‌‌شود. (نیک‌‌خواه قمصری، 1384) بررسی مسائل زنان و مشارکت سیاسی آنها نیازمند توجه به ساختارها و ویژگی‌‌های محیط اجتماعی است. مشارکت زن در عرصه سیاسى که با صلاحیت و میزان آگاهى او مشخص مى‏شود با ساخت و بافت جامعه‏اى که در آن زندگى مى‏کند، ارتباط دارد و در بیشتر جوامع فعالیت زن تابع عرف و سنت است. این عامل گاه فعالیت سیاسى او را محدود و گاه آسان مى‏کند. براساس نظریه برتون، در میان عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی دو عامل به‌‌طور خاص ارزشمند است: ویژگی‌‌های شخصی و فرصت‌‌های ساختاری. بخشی از مشارکت با عواملی مانند سطح سواد، طبقه اجتماعی، علایق مذهبی و انگیزه‌‌های شخصی تبیین می‌‌شود و فرصت مشارکت برای گروه‌‌های مختلف نیز در تعیین میزان مشارکت اجتماعی نقش دارد (یزدان‌‌پناه و صمدیان، 1387). هانتینگتون نظام‌‌های سیاسی را به دو دسته دموکراتیک و اقتدارگرا تقسیم کرده است. از نظر وی نظام‌‌های دموکراتیک با ایجاد زمینه‌‌های رقابت سیاسی به افزایش مشارکت کمک می‌‌کنند (هانتینگتون، 1373). پوتنام با مطالعه دموکراسی در ایتالیا، به این نتیجه رسیده است که برخی مناطق در این کشور سازمان‌‌های سیاسی فعال و مشارکت سیاسی زیادی دارند. مردم این مناطق مطمئن هستند که رهبرانشان صادق هستند (ابراهیمی، بابازاده و ابراهیمی گتابی، 1390). در نظریه‌‌های مطرح شده درباره مشارکت سیاسی زنان، متغیرهای زیادی در مورد میزان این مشارکت بیان شده است. در پژوهش حاضر برای تمرکز موضوعی، چهار متغیر که بیشترین ارتباط را با پیروزی انقلاب اسلامی دارند به‌عنوان متغیرهای مستقل انتخاب شده و تأثیر آنها بر مشارکت سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است که عبارتند از: اعتماد، آموزش، هویت اسلامی زنان، ساختار سیاسی.

1-    2. شاخص‌‌های مشارکت

1-    ۲- 1. اعتماد

پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی به‌شیوه‌‌های گوناگون باعث افزایش اعتماد عمومی شد. در اسلام، اصل بر اعتماد است؛ خداوند در قرآن کریم می‌‌فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‌‌‌‌اید از بسیارى از گمان‌‌ها بپرهیزید که پاره‏‌‌اى از گمان‌‌ها گناه است» (حجرات: 12). این حکم الهی در قانون اساسی ایران نیز بازتاب یافته است. در اصل 37 قانون اساسی آمده است: «اصل، برائت است و هیچ‌ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود». از سوی دیگر انتخاب مسئولان از میان طبقات پایین جامعه و ارتباط آنها با مردم باعث افزایش اعتماد عمومی شد.

۱- ۲- ۲. آموزش

براساس نتایج تحقیقات علمی، عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی زنان اکتسابی است و در جریان جامعه‌‌پذیری دختران به‌وجود می‌‌آید. (زارع و روهنده، 1394) در اسلام، آموزش و کسب علم جایگاه والایی دارد؛ قرآن کریم با واژه «اقرأ» آغاز شده است. امام خمینی(ره) برای انجام مأموریت دینی خود در سال 1358 فرمان تأسیس نهضت سوادآموزی را داد که این اقدام جهش چشمگیری در آمار باسوادی داشت. ایشان درباره جایگاه علم فرموده است:

از جمله حوایج اولیه برای هر ملت که در ردیف بهداشت و مسکن بلکه مهمتر از آنهاست، آموزش برای همگان است. کشور ما وارث ملتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم شده است و بیشتر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نیستند، چه‌رسد به آموزش عالی. تعلیم و تعلم عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را بر آن دعوت کرده است. (موسوی خمینی، 1361، 11/446)

آیت‌الله خامنه‌ای درباره تربیت و آموزش زنان می‌‌فرماید:

اگر جامعه‏ اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند یعنی، الگوی زهرایی، الگوی زینبی، زنان بزرگ، زنان باعظمت و زنانی که می‏توانند دنیا و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند، آن‌وقت زن به مقام شامخ حقیقی خود نائل آمده است. (خامنه‌ای، 1376)

1-    2- 3. هویت اسلامی زنان

مقام معظم رهبری درباره هویت اسلامی- انقلابی زنان در جمهوری اسلامی نیز می‌‌فرماید:

امروزه در غرب وقتی زنی با مردی ازدواج می‏کند و به خانه‏ شوهر می‏رود حتی نام خانوادگی او عوض می‏شود و نام خانوادگی مرد را بر خود می‏گذارد. زن تا وقتی نام خانوادگی خود را دارد که شوهر نکرده است. وقتی شوهر کرد نام خانوادگی زن به نام خانوادگی مرد تبدیل می‏شود. این رسم غربی‏هاست. در کشور ما این‌‌طور نبوده، هنوز هم نیست. زن هویت خانوادگی خودش را با خودش حفظ می‏کند. (خامنه‌ای، 1376)

رهبر انقلاب درباره نقش زنان در تحولات سیاسی نیز می‌‌فرماید:

یک زن جوان شجاع عالم متفکر هنرمندی به نام خانم بنت‌الهدی -خواهر شهید صدر- توانست تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهد، توانست در عراق ‌‌مظلوم، نقش ایفا کند، البته به شهادت هم رسید. عظمت زنی مثل بنت‌الهدی از هیچ یک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست. حرکت او حرکتی زنانه بود. حرکت آن مردان حرکتی مردانه است، اما هر دو حرکت، حرکت تکاملی و حاکی از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات انسان است. این‌گونه زن‌‌هایی را باید تربیت کرد و پرورش داد. (خامنه‌ای، 1376)

1-    2- 4. ساختار سیاسی

پیروزی انقلاب اسلامی نظام پادشاهی موروثی را به مردم سالاری دینی تبدیل کرد که در آن رهبری، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و اعضای شوراهای شهر و روستا با رأی غیرمستقیم یا مستقیم مردم انتخاب می‌‌شوند. این تحول ساختاری، زمینه‌‌های افزایش مشارکت سیاسی همه شهروندان از جمله زنان را فراهم کرد.

با توجه به ادبیات نظری مطرح شده، می‌‌توان به چارچوبی نظری برای پژوهش حاضر دست یافت. براساس این چارچوب، عوامل متعدد فردی و ساختاری بر مشارکت سیاسی زنان تأثیر دارند، اما با توجه به اهداف پژوهش حاضر و برای رعایت تمرکز موضوعی، چهار متغیر در دو دسته اصلی که بیشترین تأثیر را از انقلاب اسلامی گرفته‌‌اند بررسی شده‌است؛ متغیرهای هویت فردی و سطح آموزش در دسته متغیرهای فردی و متغیرهای اعتماد اجتماعی و ساختار سیاسی در دسته اجتماعی. براساس این چارچوب نظری، انقلاب اسلامی با نگرش دینی به زن و درک صحیح از ویژگی‌‌های فردی و اجتماعی او رویکرد جدیدی درباره مشارکت زنان مطرح کرد که بر پایه آن ساختارها و زمینه‌‌های اجتماعی برای افزایش کمی و کیفی مشارکت سیاسی زنان فراهم شد. انقلاب هویت جدیدی را برای بانوان رقم زد که در آن زنان خود را در تحولات اجتماعی و سیاسی مؤثر یافتند. زنان با برخورداری از این هویت برای نشان دادن استعدادهای خود تلاش کردند. از سوی دیگر سطح تحصیلات زنان به سرعت افزایش یافت. در سال 1355 فقط 26% از زنان باسواد بودند. این تعداد در سال 1365 به 52% و در سال 1375 به 72 % رسید. (شیخ‌‌زاده، 1385)

2. طرح نظری پژوهش

براساس مدل نظری تحقیق، هویت اسلامی- انقلابی، نگرش زنان به موضوع مشارکت سیاسی را تغییر می‌‌دهد. زنان با هویت جدید، مشارکت سیاسی را نه‌تنها حق شهروندی بلکه آن را تکلیف شرعی می‌‌دانند. هویت انقلابی، حضور در عرصه سیاسی را ضامن بقای انقلاب مطرح می‌‌کند؛ این هویت که منشأ آن انقلاب اسلامی است باعث افزایش مشارکت سیاسی می‌‌شود. از سوی دیگر انقلاب اسلامی اعتماد اجتماعی مردم نسبت به حکومت را تقویت کرد. خوش‌‌بینی و پرهیز از سوء ظن از عقاید اسلامی است که عملکرد نظام در سال‌‌های بعد از پیروزی انقلاب به‌‌ویژه مدیریت دفاع مقدس و خدمت‌‌رسانی به روستاها و مناطق محروم اعتماد اجتماعی را افزایش داد و افزایش اعتماد اجتماعی بعد تکلیفی مشارکت را تقویت نمود. مشارکت سیاسی نیازمند آگاهی سیاسی است و این آگاهی در سایه آموزش به دست می‌‌آید. بعد از انقلاب اسلامی، آموزش زنان در سطوح سواد خواندن و نوشتن، آموزش عمومی و آموزش عالی به‌سرعت رشد کرد و حساسیت بانوان نسبت به تحولات سیاسی را بالا برد. بنابراین، مشارکت سیاسی آنها نیز افزایش یافت. مشارکت سیاسی پدیده‌‌ای است که هم جنبه فردی دارد و هم جنبه ساختاری. انقلاب اسلامی با تغییر ساختار سیاسی و تعریف جایگاه مردم در اداره امور کشور زمینه‌‌های افزایش مشارکت سیاسی را فراهم کرد.

 

اعتماد اجتماعی

مشارکت زنان

هویت اسلامی- انقلابی

آموزش

ساختار سیاسی

 

 

 

 

 

شکل1. طرح نظری مشارکت سیاسی زنان

براساس مباحث نظری تحقیق، مشارکت سیاسی از عوامل متعدد روان‌‌شناختی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تأثیر می‌‌پذیرد. با توجه به اهداف پژوهش حاضر از میان عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی، چهار عامل که در شکل 1 نیز بیان شده است، انتخاب شد که فرضیه‌های مطرح شده درباره رابطه این عوامل با مشارکت سیاسی عبارتند از: هویت اسلامی-انقلابی بر مشارکت زنان تأثیر دارد؛ اعتماد اجتماعی بر مشارکت زنان تأثیر دارد؛ آموزش یا سطح تحصیلات بر مشارکت زنان تأثیر دارد؛  و تلقی از ساختار سیاسی بر مشارکت زنان تأثیر دارد.

  1. شیوه اجرای پژوهش

3- 1. روش پژوهش

پژوهش حاضر به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چند متغیره صورت گرفت.

3- 2. جامعه و نمونه آماری

 جامعه آماری پژوهش حاضر زنان دارای سن بالای 17 سال بود.  تعداد نمونه بر اساس فرمول کوکران 400 نفر تعیین گردید که این افراد به روش نمونه‌گیری تصادفی سیستماتیک برای ورود به پژوهش انتخاب شدند.

3- 3. ابزار پژوهش

3- 3- 1. پرسش‌نامه محقق‌ساخته

برای گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر از پرسش‌‌نامه محقق استفاده شد. سؤالات و گویه‌‌های پرسش‌‌نامه با استفاده از مطالعات نظری و با مشورت صاحب‌‌نظران حوزه مشارکت سیاسی تهیه شد. تعداد شاخص‌‌های مشارکت سیاسی بیشتر از شاخص‌‌های تعیین شده در پژوهش حاضر است، اما چون فقط برخی رفتارهای مشارکتی با رفتارهای سیاسی زنان مطابقت دارد و همچنین با توجه به فرضیات، شاخص‌‌های محدودی متناسب با فرضیات تحقیق انتخاب شد. ضریب آلفای کرونباخ به‌‌دست آمده برای ابزار تحقیق 0.832 است که بیان‌‌گر مناسب بودن ابزار و پرسش‌‌نامه تهیه شده است.

4. یافته‌‌های پژوهش

جدول 1

یافته‌های توصیفی مشارکت سیاسی زنان

 

 

خیلی کم

کم

متوسط

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

 

1

میزان حضور در انتخابات به عنوان رأی‌‌دهنده

5.9

29.4

29.4

0

35.3

3.9

 

2

میزان کاندیداتوری زنان در انتخابات

47.1

17.6

29.4

1

5.9

2.0

 

3

شرکت در بحث‌‌های سیاسی

64.7

11.8

23.5

0

0

1.6

 

4

شرکت در نماز جمعه

52.9

17.6

11.8

5.9

11.8

2.1

 

5

شرکت در راهپیمایی‌‌های 22 بهمن، روز قدس و 13 آبان

15.2

11.8

35.6

19.8

17.6

2.8

 

6

عضویت در احزاب سیاسی

58.8

23.5

11.8

5.9

0

1.6

 

7

تبلیغ برای نامزدهای انتخابات

42.9

5.9

29.4

11.8

10

2.5

 

شاخص مشارکت سیاسی

2.6

                   

 

با توجه به جدول 1 بیشترین مشارکت زنان در زمینه حضور در انتخابات و رأی‌‌ دادن با میانگین 3.9 است. کمترین سطح مشارکت زنان مربوط به شرکت در بحث‌‌های سیاسی و عضویت در احزاب سیاسی با میانگین 1.6 است. اگر همه سطوح مشارکت با ضرایب یکسان فرض شوند، میانگین مشارکت زنان 2.6 و در حد متوسط است، اما با توجه به فرهنگ جامعه و عدم تمایل زنان به فعالیت‌‌های پرخطر مانند عضویت در احزاب سیاسی از سویی و اهمیت شرکت در انتخابات به عنوان حمایت از نظام سیاسی از سوی دیگر در مجموع میزان مشارکت سیاسی مطلوب است.

جدول 2

یافته‌های توصیفی اعتماد اجتماعی

 

 

مؤلفه‌ها

خیلی کم

کم

متوسط

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

 

1

مجلس

5.9

52.9

23.3

12

5.9

2.7

 

2

 نیروهای انتظامی

11.8

29.4

47.1

5.9

5.9

2.8

 

3

صدا و سیما

0

23.5

58.8

11.8

5.9

2.9

 

4

قوه قضائیه

0

11.8

52.9

35.3

0

2.6

 

5

شهرداری

35.3

11.8

41.2

5.9

5.9

2.4

 

6

 بیمارستان‌‌ها

31.3

0

50.0

12.5

6.3

2.6

 

7

خانواده (پدر، مادر، خواهر و برادر)

 

 

17.6

5.9

76.5

4.6

 

8

دوستان

 

11.8

47.1

23.5

17.6

3.5

 

9

اقوام و آشنایان

 

5.9

64.7

23.5

5.9

3.3

 

10

همسایگان

17.6

47.1

29.4

5.9

 

2.2

 

شاخص اعتماد اجتماعی

2.96

                   

اعتماد اجتماعی یکی از مؤلفه‌‌های اثرگذار بر مشارکت سیاسی است. گونه‌‌های مختلف مشارکت مانند عضویت در فعالیت‌‌های سیاسی گروهی و حتی رأی‌‌ دادن نیازمند اعتماد به دیگران است. با توجه به جدول 2 اعتماد اجتماعی پاسخ‌‌گویان بالاتر از حد متوسط است. کمترین اعتماد به شهرداری 2.4 و بیشترین اعتماد پاسخ‌‌گویان به اعضای خانواده خود 4.6 است. نگاه به میانگین‌‌ها نشان می‌‌دهد که در کل اعتماد زنان به نهادها نسبت به اطرافیان و نزدیکانشان کمتر است.

جدول 3

یافته‌های توصیفی هویت اسلامی-انقلابی

 

مؤلفه‌ها

خیلی کم

کم

متوسط

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

 

1

اعتقاد به اصول دین اسلام

 

12.5

6.3

12.5

68.8

4.4

 

2

اعتقاد و احترام به قرآن کریم

 

5.9

5.9

17.6

70.6

4.5

 

3

آشنایی با احادیث پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع)

 

29.4

17.6

11.8

41.2

3.6

 

4

انجام واجبات دینی

 

5.9

23.5

29.4

41.2

4.1

 

5

اعتقاد به حجاب اسلامی

5.9

17.6

17.6

17.6

41.2

3.7

 

6

شرکت در مراسم عزاداری و اعیاد مذهبی

5.9

11.8

35.3

29.4

17.6

3.4

 

7

زیارت اماکن مقدس مانند حرم امام رضا (ع)

 

 

29.4

11.8

58.8

4.3

 

8

علاقه به امام خمینی (ره) و آرمان‌‌های ایشان

23.5

17.6

 

17.6

41.2

3.4

 

9

اعتقاد به ولایت فقیه

17.6

17.6

11.8

11.8

41.2

3.4

 

10

اعتقاد به لزوم مبارزه با استکبار

17.6

5.9

29.4

17.6

29.4

3.4

 

11

اعتقاد به لزوم حمایت از مستضعفین جهان

11.8

11.8

23.5

23.5

29.4

3.5

 

12

آمادگی برای دفاع از انقلاب اسلامی در مواقع خطر

17.6

17.6

5.9

23.5

35.3

3.4

 

13

سبک زندگی انقلابی و ساده‌‌زیستی

18.8

12.5

25.0

25.0

18.8

3.1

 

14

لزوم مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان انقلاب

11.8

17.6

17.6

17.6

35.3

3.5

 

شاخص هویت اسلامی- انقلابی

3.7

                   

مطابق جدول 3 مقایسه میانگین‌‌های حاصل از مؤلفه‌‌های هویت اسلامی-انقلابی بیانگر وجود همه این مؤلفه‌‌ها در سطح متوسط و بالاتر است که بیشترین آن مربوط به اعتقاد به اصول دین اسلام و قرآن کریم با میانگین حدود 4.5  است و کمترین آن با میانگین 3.1 مربوط به سبک زندگی انقلابی و ساده‌‌زیستی در حد متوسط در بین بانوان است. براساس مؤلفه‌‌های تعیین‌‌شده میانگین هویت اسلامی-انقلابی در بین بانوان 3.7 است.

جدول 4

یافته‌های توصیفی تلقی از ساختار سیاسی

 

مؤلفه‌ها

خیلی کم

کم

متوسط

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

 

1

اهمیت به نقش زنان در جامعه

35.3

5.9

23.5

11.8

23.5

2.8

 

2

تشویق زنان به مشارکت در حوزه‌‌های مختلف

35.3

5.9

29.4

11.8

17.6

2.7

 

3

زمینه ارتقای شغلی تا بالاترین سطح برای زنان (پست مدیریتی)

41.2

17.6

11.8

5.9

23.5

2.5

 

4

حمایت‌‌های قانونی از زنان برای رعایت حق آنها در مقابل مردان

41.2

5.9

23.5

29.4

0

2.7

 

5

تعدد انتخابات

7

16

20

33

24

3.8

 

شاخص تلقی ساختار سیاسی برای زنان

3.6

                   

در دوره جمهوری اسلامی تعداد انتخابات رشد چشمگیری داشته است و به‌‌طور متوسط هر سال یک انتخابات برگزار شده است. برداشت زنان این است که در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی به نقش و جایگاه آنها در سیاست اهمیت داده می‌‌شود. با توجه به جدول 4 نمره زنان به تشویق آنها به مشارکت سیاسی از سوی نظام بالاتر از حد متوسط یعنی 2.7 است. در زمینه ارزیابی زنان از تأثیر ساختار سیاسی بر مشارکت آنها، موضوع تعدد انتخابات و ایجاد زمینه برای رأی‌‌ دادن وضعیت بسیار خوبی دارد. در مجموع، میانگین برداشت پاسخ‌‌گویان از میزان ساده گرفتن ساختار سیاسی جمهوری اسلامی برای مشارکت آنها 3.6 است که وضعیت مطلوبی را نشان می‌‌دهد.

جدول 5

رابطه متغیرهای مستقل پژوهش با مشارکت سیاسی

متغیر وابسته

 

متغیرهای مستقل

آموزش (تحصیلات)

اعتماد اجتماعی

هویت اسلامی- انقلابی

تلقی از ساختار سیاسی

مشارکت زنان

 

 

Pearson Correlation

.476

.523

.285

.358

Sig. (2-tailed)

.051

.023

.047

.000

N  

400

400

400

400

 

براساس اطلاعات جدول 5 می‌‌توان گفت که بین سطح تحصیلات با مشارکت زنان رابطه معناداری وجود دارد. این رابطه از نظر شدت، متوسط و از نظر جهت، مستقیم است؛ یعنی هرچه تحصیلات زنان بیشتر می‌‌شود مشارکت آنها نیز بیشتر می‌‌شود. همچنین اعتماد اجتماعی رابطه معناداری با مشارکت زنان دارد. این رابطه ‌‌متوسط و جهت رابطه مثبت است. بر این اساس می‌‌توان گفت که به موازات افزایش اعتماد اجتماعی مشارکت بانوان بهبود می‌‌یابد. بین هویت اسلامی-انقلابی با مشارکت زنان نیز رابطه معناداری وجود دارد. این رابطه‌‌ها ضعیف، اما مستقیم است؛ یعنی با افزایش احساس تعلق آموزه‌‌های اسلامی و انقلابی مشارکت زنان تا حدودی افزایش می‌‌یابد. همچنین تلقی از ساختار سیاسی رابطه معناداری با مشارکت زنان دارد. این رابطه‌‌ها از نظر جهت رابطه، مستقیم و از نظر شدت، ضعیف است؛ یعنی هرچه زنان تلقی بازتری از ساختار سیاسی داشته باشند مشارکت بیشتری در عرصه‌‌های مختلف اجتماعی دارند.

جدول6

آمار‌های مدل رگرسیون برای تأثیر متغیرهای مستقل بر مشارکت زنان

ضریب همبستگی رگرسیون

ضریب تعیین

مقدار F

Sig.

 

.900

.811

10.713

.001

 

جدول 7

نتایج رگرسیون تأثیر متغیرهای مستقل بر مشارکت زنان

متغیر

B

Std. Error

Beta

t

 

Sig.

 

عرض از مبدأ

8.769

5.698

 

1.539

0.0144

آموزش (تحصیلات)

0.436

1.309

.164

1.146

0.024

اعتماد اجتماعی

.595

.174

.737

3.419

.007

هویت اسلامی-انقلابی

0.475

.069

0.247

1.017

0.033

تلقی از ساختار سیاسی

0.345

.181

.126

.644

0.053

 همان‌طورکه در جدول 6 و 7 بیان شده است، برای بررسی تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از تحلیل رگرسیون به شیوه enter استفاده شده است. براساس نظریات مطرح شده عوامل فرضی مؤثر بر مشارکت زنان، اعتماد اجتماعی، هویت اسلامی-انقلابی، تحصیلات و تلقی از ساختار سیاسی هستند. این متغیرها در مجموع 81% از واریانس مشارکت اجتماعی زنان را توضیح می‌دهند. براساس نتایج به‌دست آمده از رگرسیون چند متغیره، با افزایش اعتماد اجتماعی، تحصیلات، هویت انقلابی و نگرش مثبت به ساختار سیاسی بر مشارکت زنان در عرصه‌‌های مختلف اجتماعی افزوده می‌‌شود. مقایسه داده‌‌های به‌‌دست آمده نشان می‌‌دهد که اعتماد اجتماعی در مقایسه با دیگر متغیرهای وارد شده به مدل، بیشترین تأثیر را بر مشارکت اجتماعی زنان می‌‌گذارد. تلقی از ساختار سیاسی نیز کمترین تأثیر را بر این موضوع دارد. برای بررسی تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از تحلیل رگرسیون به شیوه enter استفاده شده است.

  1. بحث و نتیجه‌‌گیری

در ایران اگرچه زنان در طول تاریخ در برخی مقاطع نقش‌‌آفرینی کرده‌‌اند، اما تا قبل از دوره قاجار نقش قابل توجهی در تحولات سیاسی نداشتند و تا آن زمان جامعه ایران بیشتر مردسالار بود به‌‌طوری‌که ابوالفضل بیهقی بزرگ‌‌ترین مورخ ایران مرد را بزرگ‌‌ترین عنصر سازنده تاریخ ایران معرفی کرده‌‌ است. (براهنی، 1356) اعتقاد به سنت‌‌ها و آداب و رسوم جامعه مردسالار و محدودیت فعالیت زنان به خانه‌‌داری و شوهرداری از ویژگی‌‌های زنان در جامعه سنتی ایران بود (بشیریه، 1378)، اما در دو قرن اخیر به تدریج زنان ایرانی در عرصه‏هاى سیاسى و اجتماعى حضور یافتند. زنان در جنبش‌‌های صدساله اخیر مانند جنبش تنباکو و انقلاب مشروطه جایگاه متمایزی در اجتماع یافتند. این جنبش‌‌ها چون در مقطع تاریخ معاصر ایران قرار می‌گیرند و جهت‌گیری مبارزه با استبداد و استعمار نیز داشتند اهمیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خاصی داشتند (عیوضی، 1385). بررسی متون و اسناد انقلاب مشروطه نشان می‌‌دهد که زنان در این انقلاب نقش قابل توجهی داشته‌‌اند. گزارش شده است که در ماجرای التیماتوم روسیه به مجلس، زنان با طپانچه در شهر رفت‌‌وآمد می‌‌کردند و نمایندگان را تهدید می‌‌کردند که مبادا تسلیم شوند. در دوره پهلوی نیز محرومیت سیاسی زنان به شیوه‌‌ای دیگر استمرار یافت. پهلوی‌‌ها اگرچه مدعی مدرنیسم بودند، اما در حوزه توسعه سیاسی فضا را به گونه‌‌ای محدود کردند که دستاوردهای انقلاب مشروطه در حوزه حاکمیت مردم به کلی از بین برود. از سوی دیگر استفاده ابزاری از زن و پرداختن به مسائلی مانند مدگرایی و هنر مبتذل باعث شده بود تا موضوع مشارکت سیاسی نزد زنان اهمیت زیادی نداشته باشد. نظرسنجی سال 1354 نشان می‌‌دهد که عمده‌‌ترین ویژگی زن آرمانی از نظر ایرانیان را صفاتی مانند خانه‌‌داری و خوش‌‌خلقی تشکیل می‌‌دهد (محمدی اصل، 1383).

کشف حجاب و ترغیب زنان ایرانی به آراستن چهره و ظاهر خود و مشارکت‌دادن چند زن از طبقه حاکمه در برخی فعالیت‌‌های اجتماعی و سیاسی از تلاش‌‌های آن رژیم برای مدرن‌جلو‌ه‌دادن ایران بود. این سیاست‌‌ها بسیاری از زنان جامعه به‌ویژه زنان دین‌‌دار و مؤمن را از تحصیل و فعالیت‌‌های اجتماعی محروم کرد و فقط تعداد اندکی از زنان متعلق به طبقات خاص امکان تحصیل و مشارکت نمادین در امور اجتماعی و سیاسی را داشتند. (عیوضی، 1385) در حکومت پهلوی کشف حجاب و ترویج استفاده ابزاری از زنان برای پیشرفت و مدرنیزاسیون ایران صورت گرفته است. پهلوی دوم در توجیه کشف حجاب می‌‌گوید:

در عصری که در کشورهای مترقی روزبه‌روز درهای مراکز علم و اقتصاد و سیاست به روی زنان بازتر می‌شود ایشان همچنین پرده‌نشین باشند و حق کمترین دخالتی در امور اجتماع کشوری که خود نیمی از آن را تشکیل می‌دهند، نداشته باشند؟ برای از میان‌ بردن این ظلم و تبعیض بزرگ اجتماعی بود که پدرم در سال 1314 حجاب زنان را که مانع اصلی آنان از شرکت در زندگی اجتماعی بود، ملغی کرد و پس ‌از آن به آنان امکان داد که مانند زنان کشورهای مترقی در شئون مختلف اداری و اجتماعی به کار بپردازند. (پهلوی، 1371)

آمارهای رسمی واقعیت متفاوتی را بیان می‌‌کند. در شرایطی که شاه از تمدن بزرگ و رفع تبعیض میان زنان و مردان سخن می‌‌گفت بیش از 75% از زنان کشور از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند. مشکل دیگری که قبل از انقلاب درباره مشارکت زنان وجود داشت تبعیض دوگانه بود؛ یعنی از سویی میان مرد و زن نابرابری سیاسی و اجتماعی وجود داشت و از سوی دیگر همان فرصت‌‌های محدودی که برای زنان فراهم می‌‌شد مختص زنان طبقات بالا بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، هویت زنان متحول شد و جایگاه آنها در جامعه به سرعت پیشرفت کرد. انقلاب اسلامی ارزش‌‌ها را دگرگون کرد. در نتیجه بسیاری از ملاک‌‌های پیشین مانند جنس، طبقه اجتماعی، وضعیت اقتصادی و غیره در ارزش‌‌گذاری افراد کم‌‌رنگ شد و به جای آن ملاک تقوا مطرح شد (ر.ک.، حجرات: 13).

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آموزه‌‌های اسلامی وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی جامعه شد و براساس این پشتوانه‌‌های دینی اعتماد به نفس زنان زیاد شد. همچنین الگوهایی مانند حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) در کتاب‌‌های درسی، برنامه‌‌های صدا و سیما و دیگر رسانه‌‌ها به زنان معرفی شد. این تفکر الهی در اندیشه سیاسی رهبر انقلاب نیز ظاهر شد. امام خمینی (ره) سیاست را متعلق به همه ملت می‌‌دانست و فرمود:

حرف ما این است که نه روحانی تنها همه قشرها باید در سیاست دخالت بکنند. سیاست یک ارثی نیست که مال دولت باشد، یا مال مجلس باشد یا مال افراد خاصی باشد. سیاست معنایش همین وضع آن چیزهایی [است‌] که در یک کشوری می‌گذرد از حیث اداره آن کشور. همه اهالی این کشور در این معنا حق دارند. خانم‌‌ها حق دارند در سیاست دخالت بکنند؛ تکلیفشان است. روحانیون هم حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تکلیف آنهاست. دین اسلام یک دین سیاسی است، یک دینی است که همه چیزش سیاست است، حتی عبادت. (خمینی، 1361، 15/10)

در شرایطی که دو نگاه افراطی و غیر واقعی یعنی، مخالفت با حضور زنان در جامعه و استفاده ابزاری از زنان نسبت به زنان وجود داشت، گفتمان انقلاب اسلامی که راهکاری منطقی بود، شکل گرفت؛ گفتمانی که هیچ‌یک از برداشت‌‌های پیشین را به‌رسمیت نمی‌‌شناخت و با مراجعه به آموزه‌‌های دینی و حفظ حریم‌‌های شرعی به زنان اجازه داد تا فعالانه در همه عرصه‌‌های اجتماعی وارد شوند. انقلاب اسلامی که بر پایه آموزه‌‌های دینی و با الهام از قیام‌‌های حق‌‌طلبانه امامان شیعه(ع) شکل گرفت، نوع نگرش مردم و حکومت را در مورد مسائل اساسی جامعه دگرگون کرد و هویت اسلامی-انقلابی را به‌وجود آورد. این هویت، شاخص‌‌های فرهنگ سیاسی به‌‌ویژه مشارکت سیاسی را تغییر داد. ابن‌خلدون متفکر اسلامی می‌‌گوید: «دین در بین نیروها ایجاد وحدت می‌‌کند و به افراد روحیه ایثار می‌‌بخشد» (ملکوتیان، 1384). در نتیجه جنبه تکلیفی مشارکت سیاسی پررنگ‌‌تر شد و شهروندان حاضر شدند با کمترین پاداش وارد عرصه‌‌های گوناگون مشارکت سیاسی شوند. امام خمینی(ره) درباره جایگاه زن می‌‌فرماید: «ما نمی‌توانیم و اسلام نمی‌خواهد که زن به‌ عنوان یک شی‌ء و عروسک در دست ما باشد. اسلام می‌خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد» (خمینی، 1361، 4/103). امام خمینی (ره) با پایبندی به اصول و احکام دین نگرش سنتی نسبت به زنان را مردود دانست و حوزه فعالیت زنان را به همه فعالیت‌‌های سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی گسترش داد:

صدر اسلام زنها توی لشکرها هم بودند، توی میدان‌‌های جنگ هم می‌رفتند. اسلام با فساد دانشگاه‌‌ها مخالف است. اسلام با دانشگاه‌‌های استعماری، مخالف است نه با دانشگاه. اسلام با هیچ‌چیز از این مظاهر تمدن مخالفت ندارد. اسلام زنها را دستشان را گرفته آورده در مقابل مردها نگه داشته، در صورتی ‌که در زمانی که پیغمبر آمد، زنها را هیچ حساب ‌کردند. اسلام زنها را قدرت داده است. آنچه که اسلام مخالف است، این است که این‌‌طوری می‌خواهند زن را بار بیاورند که یک ملعبه‌ای در دست مردها باشد. (خمینی، 1361، 4/59)

در سال‏هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى توجه به زنان و مسائل آنها هم در مطالعات علمی و هم در عرصه‌‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افزایش داشته و جهشی بی‌‌سابقه را پشت سر گذاشته است. امام خمینى (ره) همواره در مناسبت‏هاى مختلف زنان را با حفظ قداست به‌حضور فعال‌‌تر و پرشورتر در صحنه‏هاى اجتماع تشویق مى‏کرد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 مدیون احیای این جایگاه و بازگشت به اسلام راستین و احیای فرهنگ سیاسی شیعه توسط امام خمینی (ره) بود که باعث شد زنان در خط مقدم سیاست قرار گیرند. امام (ره) با دیدگاه متفاوت و همراه با احترامی که درباره زنان داشت آزادی در کنار حفظ عفت را برای زنان زنده کرد و با اعتمادی که به توانایی بانوان مسلمان نشان داد آنها را از کنج عزلت خانه به عرصه مشارکت سیاسی فراخواند. (قادری، 1397) حضور زنان در دوره جمهوری اسلامی عمومی شد و همه توانستند وارد عرصه شوند. تا قبل از انقلاب اسلامی فقط زنان طبقات بالا می‌‌توانستند در انتخابات شرکت کنند. این تحول ناشی از تغییر نگرش نسبت به زنان و ترسیم راهبرد جدید بود که توسط افرادی مانند امام خمینی (ره) و شهید مطهری صورت گرفت. در جمهوری اسلامی، مشارکت زنان از دو بعد اهمیت دارد: از سویی مشارکت زنان جزء حقوق شهروندی آنهاست و این امر بسیار ارزشمند است و از سوی دیگر مشارکت زنان وسیله‌‌ای برای استفاده از توانمندی‌‌های نیمی از جمعیت کشور و تحقق پیشرفت شاخص‌‌های توسعه است. جمهوری اسلامی زمینه‌‌های تحرک اجتماعی زنان به‌‌ویژه پیشرفت علمی آنها را فراهم کرد و این تحرک به افزایش مشارکت سیاسی کمک کرد.

به اعتقاد هانتینگتون و نلسون کسب منزلت‌‌های اجتماعی بالاتر نوعی احساس توانایی را در فرد تقویت می‌‌کند و نگرش او را نسبت به توانایی‌‌اش برای تأثیرگذاری بر تصمیم‌‌گیری‌‌های سیاسی و اجتماعی دگرگون می‌‌کند. بنابراین، منزلت اجتماعی با احساس توانایی باعث مشارکت سیاسی می‌‌شود. (صادقی فسایی و خادمی، 1395) انقلاب اسلامی هویت جدیدی برای زنان به وجود آورد و شأن و منزلت آنها را افزایش داد. امام خمینی (ره) فرمود: «از دامن زن مرد به معراج می‌‌رود». ایشان با این تعابیر جایگاه زن را به بالاترین درجه رساند. این اعتمادبه‌‌‌نفس زمینه حضور زنان در همه عرصه‌‌ها را فراهم کرد طوری‌که جایگاه آنها علاوه‌‌بر حوزه سیاسی در بخش‌های نظامی نیز تا سطوح فرماندهی رشد کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی فاصله میان مردم و مسئولان کم شد. توصیه‌‌های امام علی (ع) به مالک اشتر برای مردم‌‌داری وارد ادبیات سیاسی کشور شد و مسئولان با روحیه جهادی وارد میدان شدند. انقلاب اسلامی علم‌‌آموزی را به یکی از ارزش‌‌های اجتماعی تبدیل کرد. خداوند در قرآن کریم می‌‌فرماید: «...(اى پیامبر به مردم) بگو آیا دانایان و نادانان با هم مساوى‌‌اند؟ تنها خردمندانند که پندپذیرند» (زمر: 9). پیامبر(ص) مسلمانان را به کسب علم تشویق کرده‌‌ است. بنابراین، در ماه‌‌های آغازین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام خمینی (ره) کاهش بی‌‌سوادی در دستور کار نظام قرار گرفت. براساس آمارهای رسمی، استقبال زنان از برنامه‌‌های سوادآموزی بسیار زیاد بود. این جهش آموزشی زمینه افزایش مشارکت سیاسی زنان را فراهم کرد. به‌طورکلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چهار متغیر در افزایش مشارکت سیاسی زنان به‌‌ویژه رفتار انتخاباتی آنها نقش داشته است که عبارتند از: افزایش اعتماد اجتماعی؛ شکل‌‌گیری هویت اسلامی-انقلابی و تقویت بعد تکلیفی مشارکت سیاسی؛ گسترش آموزش زنان در مقاطع مختلف تحصیلی که میزان آشنایی آنها با حقوق و تکالیفشان را افزایش داد و تغییر ساختار سیاسی و حاکمیت نظام مردم‌‌سالاری دینی که با ایجاد نهادهای انتخابی زمینه مشارکت سیاسی زنان را فراهم کرده است. با این حال وضعیت مشارکت سیاسی در برخی زمینه‌‌ها مانند کاندیدا شدن برای انتخابات و عضویت در احزاب سیاسی نیازمند بهبود است و انتظار می‌‌رود با اقداماتی مانند افزایش امنیت اخلاقی در فعالیت‌‌های سیاسی زمینه بهبود این شاخص‌‌ها فراهم شود.


[1]. Bari, F.

[2]. Marchbank, J.

  1. * قرآن کریم (1394). مترجم: انصاریان، حسین. قم: انتشارات هزاره دانش.

    1. ابراهیمی، قربانعلی.، بابازاده، علی.، و ابراهیمی گتابی، حسین (1390). بررسی تأثیر اعتماد سیاسی بر مشارکت سیاسی. نشریه جامعه‌‌شناسی مطالعات جوانان، 4(2)، 3- 20.
    2. موسوی خمینی، روح الله (1361). صحیفه نور. تهران: مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
    3. براهنی، رضا (1356). تاریخ مذکر. تهران: چاپخانه محمدعلی علمی.
    4. بشیریه، حسین (1378). جامعه‌‌شناسی سیاسی. تهران: نشر نی.
    5. بشیریه، حسین (1382). آموزش دانش سیاسی. تهران: انتشارات نگاه معاصر.
    6. پالمر، مونتی.، اشترن، لاری.، و گایل، چارلز (1371). نگرشی جدید به علم سیاست. مترجم: شجاعی، منوچهر. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌‌المللی.
    7. پناهی، محمدحسین (1386). جامعه‌‌شناسی مشارکت سیاسی زنان. تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
    8. پهلوی، محمدرضا (1371). پاسخ به تاریخ. مترجم: ابوترابیان، حسین. تهران: مترجم.
    9. چابکی، ام‌‌البنین (1381). نقش عوامل روان‌‌شناختی در مشارکت سیاسی زنان. نشریه علوم اجتماعی،۱۹(۱۰)، 107 – 135.
    10. خامنه‌ای، سیدعلی (1376). سخنرانی مقاله معظم رهبری در دیدار جمعی از زنان. سی‌ام مهرماه. قابل مشاهده در پرتال Khamenei.ir.
    11. زارع، بیژن.، و روهنده، مجید (1394). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر مشارکت اجتماعی-سیاسی: مطالعه‌‌ای در باب شهروندان بالای 18 سال شهر کرج. نشریه مطالعات اجتماعی ایران، 2(9)، 63- 87.
    12. شیخ‌‌زاده، حسین (1385). نخبگان و توسعه ایران. تهران: انتشارات مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
    13. صادقی فسایی، سهیلا.، و خادمی، عاطفه (1395). فراتحلیل چهار دهه پژوهش در حوزه مشارکت زنان. نشریه مطالعات زنان، 2(4)، 35- 62.
    14. عبدالهی، محمد (1387). زنان در عرصه عمومی. تهران: انتشارات جامعه‌‌شناسان.
    15. عیوضی، محمدرحیم (1385). انقلاب برای زنان. نشریه زمانه، 48، 53- 59.
    16. قادری، ریحانه (1397). تأثیر فرهنگ سیاسی بر مشارکت زنان با تأکید بر نقش انقلاب اسلامی ایران. نشریه تاریخ، سیاست و رسانه، 2(1)، 221- 245.
    17. کتابی، محمود.، و قاسمی، وحید (1381 ). نظریه مبادله و مشارکت سیاسی زنان در مراکز شهری استان اصفهان. نشریه علوم اجتماعی، 19(9)، 35- 56.
    18. محمدی‌‌اصل، عباس (1383). موانع مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب. نشریه ناقد، 3(1)، 93- 130.
    19. مصفا، نسرین (1375). مشارکت سیاسی زنان در ایران. تهران: انتشارات وزارت امور‌‌ خارجه.
    20. ملکوتیان، مصطفی (1384). سیری در نظریه‌‌های انقلاب. تهران: انتشارات قومس.
    21. نیک‌‌خواه قمصری، نرگس (1384). تحول نگرش نسبت به زن و تأثیر آن در انقلاب اسلامی. تهران: انتشارات پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی.
    22. هانتینگتون، ساموئل (1373). موج سوم دموکراسی در پایان سده بیستم. مترجم: شهسا، احمد. تهران: انتشارات روزنه.
    23. هنیگ، روت.، و هنیگ، سیمون ( 1384). زنان و قدرت‌‌های سیاسی. مترجم: دستوری، مژگان. تهران: انتشارات اجتماع.
    24. یزدان‌‌پناه، لیلا.، و صمدیان، فاطمه (1387). تأثیر ویژگی‌‌های فردی و اجتماعی بر مشارکت اجتماعی زنان کرمانی. نشریه مطالعات اجتماعی روان‌‌شناختی زنان، 17، 127- 149.
    25.  Bari, F. (2005). Women’s Political Participation: Issues and challenges. United Nations: EGM/WPD-EE/2005/EP.12. 3 November 2005.
    26. Marchbank, J. ( 2000). Women,power and policy: Comparative studies of Childcare. London: Routledge.