نقد و بررسی تطبیقی دیدگاه‌های موافق و مخالف کنترل جمعیت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار معارف، عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه ملایر، ملایر، ایران. (نویسنده مسئول)

2 دانشجوی کارشناسی‌ارشد فلسفه‌دین، مؤسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، ایران.

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی ادله برون‌دینی و درون‌دینی در مورد کثرت جمعیت انجام شد و با تشریح و تبیین آیات و روایات، مبانی نظری افرادی که معتقد به ضرورت کاهش و کنترل جمعیت هستند مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.یافته‌های نشان داد که بسیاری از ادلّه برون‌دینی  مثل اصل سودگرایی، آرمان‌گرایی، حقوق طبیعی وغیره فقط بر بعد مادی انسان به طور ناقص تکیه کرده و از آرمان‌های حقیقی و سودهای حداکثری غفلت نموده‌اند، به‌طوری‌که آیات و روایات موافق کنترل جمعیت را بدون توجه به آیات و روایات مشوق و مؤید تکثر جمعیت و ازدیاد نسل تفسیر نموده‌اند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Comparative Study on the Pros and Cons of Population Control

نویسندگان [English]

  • Ehsan Torkashvand 1
  • Hassan Gharehbaghi 2
1 Assistant Professor of Islamic Knowledge, Faculty Member of Department of Islamic Knowledge, Malayer University, Malayer, Iran. (Corresponding Author)
2 M.A. Student in Philosophy of Religion, Imam Khomeini Education and Research Institute, Qom, Iran.
چکیده [English]

This review-analytical study tried to comparatively investigate the extra-religious and intra-religious arguments about population increase. By explaining the Quranic verses and narratives, the theoretical foundations of people, who believe in decreasing and controlling population, were analyzed; thus, related sources including papers and books were reviewed, and it was determined that there was no research that examined the subject of this study. The results demonstrated that many extra-religious arguments, such as the principle of utilitarianism, idealism, natural rights, etc., only incompletely concentrate on the material dimension of human and ignore real ideals and maximum profits, so that they interpret the verses and narratives in agreement with population control without considering those which encourage and confirm population increase. Therefore, Islam emphasizes both the high quality and high quantity of population, as it can be inferred from some extra-religious arguments which forbid population control.

کلیدواژه‌ها [English]

  • population control
  • utilitarianism
  • Malthus
  • the verses and narratives of population increase

1. مقدمه

یکی از مسائل مهم در حوزه‌ علوم اجتماعی بحث کنترل جمعیت است. با توجه به پیامدهای احتمالی مثبت و منفی کاهش یا افزایش جمعیت این بحث به‌‌طور چشمگیری در میان اندیشمندان علوم اجتماعی و دینی صورت گرفته است. برخی از اندیشمندان با ادله‌ برون‌‌دینی به ضرورت کنترل و کاهش جمعیت و برخی دیگر به افزایش جمعیت معتقدند. این بحث در میان اندیشمندان علوم دینی نیز با ادله‌ درون‌‌دینی مطرح است و موافقان و مخالفان خود را دارد. برخلاف کسانی که با برخی از پندارهای خود به ضرورت کنترل جمعیت در همه‌ شرایط حکم می‌‌کنند منابع دینی مختلف مانند مسیحیت (ر.ک.، ادوارد،[1] 1998)، یهودیت و اسلام (ر.ک.، نوری همدانی، 1382) انسان را به ازدیاد نسل و کثرت جمعیت تشویق می‌کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تطبیقی آرای موافقان و مخالفان کنترل جمعیت با ادله برون‌‌دینی و درون‌‌دینی است و ضرورت آن زمانی روشن‌ می‌شود که به این نکته توجه شود که اگر رشد جمعیت به 1/2 برسد در بهترین شرایط فقط جمعیت موجود، ثابت باقی می‌ماند. اکنون که براساس آمار رسمی کشور ایران، رشد جمعیت 6/1 و در بهترین شرایط 7/1 است، جمعیت کشور روزبه‌‌روز در حال کم شدن و در نتیجه پیر شدن است (ر.ک.، سوختانلو، 1392). درباره کاهش و کنترل جمعیت در دهه‌های اخیر مطالعات زیادی انجام شده (ر.ک.، فرهادی، 1372؛ متین، 1373؛ طاهری، 1384؛ سلطانی، 1374؛ جزایری، 1373؛ براون، 1374) و برخی از دلایل آنها مانند فقر و تنگدستی خانواده، تفکر سکولاریسم نیز نقد گردیده است (هاشمی‌‌نژاد، 1346؛ موسوی، 1395؛ عنوانی، 1392). مطالعاتی نیز درباره علل کاهش و کنترل نسل و پیامدهای آن (ر.ک.، سوختانلو، 1392) وجود دارد، اما پژوهش علمی مناسبی که ادله موافقان و مخالفان کنترل و کاهش جمعیت را نقل، تطبیق و نقد کرده باشد، وجود ندارد. پژوهش حاضر برخی از ادله مخالفین کثرت جمعیت مانند اصل سودگرایی، آرمان‌‌گرایی، حقوق طبیعی و... را نقد و بررسی کرده است.

2. چارچوب نظری پژوهش

2- 1. ادله‌ برون‌‌دینی در کنترل جمعیت

پدیده کنترل جمعیت در فرهنگ اسلامی پدیده‌ای نوظهور است و در چند دهه اخیر به‌‌طور جدی در جامعه اسلامی به‌‌ویژه در ایران جاری شده است. کنترل بی‌‌رویه جمعیت در ایران در چند دهه اخیر به حدی رسیده است که صاحب‌‌نظران احساس خطر می‌کنند. کنترل جمعیت در غرب سال‌هاست که اجرا می‌شود و به شیوه‌‌های مختلف نیز حمایت می‌‌شود. تبلیغات زیاد این پدیده را در افکار عمومی مغرب‌‌زمین امری مطلوب جلوه می‌‌دهد به‌‌گونه‌ای که در برخی از نوشته‌ها از جمعیت زیاد به انفجار جمعیت یاد شده است. (ادوارد[2]، 1998) برخی از ادله موافقان جدی کنترل جمعیت در مغرب‌‌زمین عبارتند از: اصل سودگرایی[3]؛ اصل آرمان‌‌گرایی یا انسان‌‌گرایی[4]؛ جمعیت کم، پایه و مبنایی برای استحکام پایه‌های مشروعیت سیاسی[5]؛ عدالت اجتماعی[6] و مفهوم حقوق انسانی[7] یا حقوق طبیعی[8] (ادوارد، 1998).

2- 1- 1. اصل سودگرایی و نقد آن

مبدع این اصل بنتام است و مفادش این است که انسان به حکم طبیعت، جویای لذت و گریز از درد و رنج است. وی خوب را مرادف و بلکه مساوی با لذت می‌داند و معتقد است که انسان‌ها همیشه و در همه حال در پی جلب و جذب لذت و منفعت و گریز از الم و محنت‌ هستند. از طرفی طبع و طینت انسانی چنان ساخته و پرداخته شده است که در رفتارها و اعمال خود جز به تأمین لذت و دفع درد و محنت نمی‌اندیشد. ادوارد مور[9] در مورد این اصل می‌گوید: «فعلی اخلاقی است که بیشترین لذت را برای مردم حاصل می‌‌کند درحالی‌‌که کمترین رنج و مشقت را دارد» (ادوارد مور، 1366؛ مصباح یزدی، 1387).اسپینوزا نیز اعتقاد فایده‌گرایان درباره‌ تکلیف انسان را در این دستور خلاصه می‌کند که: «سود خود را بجوید و از زیان بگریزد» (فروغی، 1377، 2/62). از نظر سودگرایان درست‌‌بودن کار به این بستگی دارد که آن کار بهترین نتایج را به‌‌دنبال داشته باشد. اخلاق سودگرایانه دو بعد مهم دارد یکی بعد لذت‌گرایانه که هم‌‌وغم آن لذت و خوشبختی است و دیگری بعد نتیجه‌گرایانه که تمرکز و تأکید آن بر نتایج کارهاست (گراهام،[10] 2004). همه سودگرایان بر این نکته اتفاق دارند که خوب یعنی، سود یا رفاه انسان و منظور بیشتر آنها از سود و رفاه، لذت است. براساس این اصل، کثرت جمعیت به راحتی‌های فردی، کسب آزادی بیشتر، استفاده از لذات زندگی و فراموش کردن مصالح اجتماعی ضربه می‌زند؛ زیرا کثرت فرزندان یک خانواده به این‌‌ نوع آزادی‌ها لطمه می‌زند و موجب گسترش فقر و تهیدستی در میان مردم می‌شود. کثرت جمعیت علاوه‌‌بر درد و رنج‌هایی که به خانواده تحمیل می‌کند، باعث ایجاد مشکلاتی برای جامعه و محدودشدن لذات و آزادی‌های افراد نیز می‌شود. بنابراین، می‌توان با تمسک به این نظریه جمعیت را کنترل کرد و مانع از ازدیاد نسل شد.

این اصل علاوه‌‌بر آنکه همه انسان‌ها را خودپسند می‌داند، معیارهای آن هم مخدوش است؛ زیرا هیچ سخنی از لذت‌های اخروی و توکل به خدا ندارد. خودپسند دانستن همه انسان‌ها علاوه‌‌بر نسبیت اخلاقی از بعد نظری، موجب نوعی هرج و مرج در بعد عملی می‌شود. (مصباح یزدی، 1387) در این دیدگاه به اصل رفاه‌‌طلبی، آسایش دنیوی و مادی‌گرایی توجه زیادی شده است. براساس این نظریه، بسیاری از رفتارهای اختیاری انسان‌ها که سود و لذت مادی ندارند مانند ایثار، فداکاری و... را نمی‌توان توجیه کرد (جونز، 1358). انسان‌ها بسیاری از اموری که لذت ندارند را باارزش می‌دانند. می‌توان گفت که سودگرایی با اصل دانستن سود و رفاه و تأکید زیاد بر لذت، نگاهی ابزارگرایانه به ارزش‌های والای انسانی دارد و هر وسیله‌ای را برای رسیدن به سود بیشتر توجیه می‌کند.

رواج این تفکر باعث فروپاشی عدالت اجتماعی و محروم‌‌شدن بخشی از جامعه از حقوق خود می‌شود؛ زیرا اگر معیار، اصل سودگرایی و لذت‌گرایی باشد به معنی آغاز مسابقه برای کسب لذت و سود بیشتر است که موجب می‌شود افراد ناتوان و ضعیف جامعه به حقوق خود نرسند. براین‌اساس، سودگرایی به عدالت تصحیحی و عدالت توزیعی توجهی نمی‌کند؛ زیرا اصل بر سود خود فرد و یا گروه است. یکی از لوازم این مکتب، اعتباری‌‌دانستن حقوق و نفی هرگونه مبنای واقعی برای آنهاست. درحالی‌که به هیچ روی نمی‌توان حقوق انسان را امری اعتباری دانست (جمعی از نویسندگان، 1387)؛ زیرا موجب نسبیت لجام‌‌گسیخته‌ای می‌شود که هیچ کس حاضر به پذیرش آن نیست.

2- 1- 2. اصل آرمان‌‌گرایی و نقد آن

 این اصل همان اصل انسان‌گرایی در تعبیرات فلاسفه ایدآلیسم[11]است. این ایده معتقد است که انسان مقام و منزلت بالایی دارد، به‌‌طوری‌‌که می‌تواند از جبر طبیعت و تاریخ رهایی یابد و به آرمان‌‌شهر کمال انسانی خود برسد. این اصل بر عدالت و وظایف اخلاقی استوار است. (ادوارد، 1998؛ جراند سی، 1383) ایده‌آلیست‌ها معتقدند که انسان به‌‌طور اساسی شریف، مسالمت‌جو و قابل احترام است که در نتیجه‌ مناسبات مدرن و پیچیده اجتماعی به چپاول روی می‌آورد تا بقای خود را حفظ کند. آنها معتقدند که صلح‌خواهی و مسالمت‌جویی صفتی ذاتی و جنگ و طمع‌ورزی صفتی عارضی است و چنین خصوصیتی تنها در صورت وجود محیط مساعد می‌تواند موجبات سعادت، عدالت و امنیت انسان‌‌ها را فراهم کند. ایده‌‌آلیست‌ها ذات شریر انسان را برنمی‌تابند و معتقدند انسان موجودی است که ظرفیت رسیدن به آرمان‌‌شهر را دارد. آنها بیشتر از اموری مانند رونق، بهبود و پیشرفت انسان سخن می‌گویند و با ارتقای شأن انسان تا مرز خداگونگی، صلح و امنیت را نه امر یافتنی بلکه طرحی ساختنی به‌دست انسان می‌‌دانند. براساس این اصل، هرچه جمعیت در جهان بیشتر باشد بر آشوب جهان افزوده می‌شود و انسان از رسیدن به شهر کمال فاصله می‌گیرد. انسان‌گرایان با این اعتقاد که زندگی بدون آزادی ارزش زیستن ندارد، به آزادی مطلق انسان بسیار اهمیت می‌‌دهند. بنابراین، کثرت جمعیت و تزاحمات پدید آمده از آن را محدودکننده آزادی انسان می‌‌دانند.

اصل آرمان‌گرایی مبتنی بر فلسفه‌ ایدئالیسم و اومانیسم است. این رویکرد فلسفی جایگاه انسان را فقط باتوجه به خودش می‌‌سنجد و در آن هیچ خبری از اعتقاد به معنویت، خدا، معاد و امور ماوراءالطبیعی که اصل و اساس انسان را تشکیل می‌دهند، نیست. آنها انسان را معیار شناخت، حق، ارزش و آزادی می‌دانند. حال آنکه براساس عقل و نقل، انسان موجودی عین‌‌الربط به خداوند متعال است و براساس آموزه توحید جایی برای انسان‌‌محوری باقی نمی‌ماند. انسان حق آزادی در چارچوبی مشخص را دارد که دین برای سعادت دنیوی و اخروی او تعیین کرده است، اما اگر با تأکید بر کرامت انسانی بتوان گفت که انسان اشرف مخلوقات است، این فقط به‌‌دلیل مقام والای او از نظر عبودیت و اطاعت از خداست. انسان موجودی آرمان‌گراست، اما تعریفی که این گروه از آرمان ارائه داده‌اند با مبنای هیچ کدام از موحدان سازگار نیست. علاوه‌‌بر اشکال مطرح‌‌شده که به فلسفه‌ ایدئالیسم و اومانیسم وارد شده است، باز هم می‌توان همان آرمان‌های دنیوی مادی بشری را با افزایش جمعیت و نه کاهش آن تأمین کرد. چنان‌که پیداست این دیدگاه فقط به برخی از ابعاد دنیوی، به ضرورت کاهش جمعیت فتوا داده است. اگرچه پدر و مادر جوان در جوانی با فرزند کم، آسایش بیشتری دارند، اما همین پدر و مادر در پیری نیاز شدیدی به فرزند دارند؛ زیرا نیازهای دوران کهنسالی با فرزندان زیاد تأمین می‌‌شود. حتی در دوران جوانی نیز لذت و شادی‌هایی که از داشتن فرزند به پدر و مادر می‌رسد در بیشتر مواقع از رنج و مشقت‌هایی است که آنها تحمل می‌کنند بیشتر است.

2- 1- 3. اصل حقوق طبیعی و حقوق انسانیو نقد آن

از نظر طرفداران حقوق طبیعی، اساسی‌ترین حقوق طبیعی و فطری انسان حق زندگی، برابری و کسب شادکامی است. گرایش عدالت‌‌بنیاد حقوق طبیعی، عدالت را معیار حقانیت و مشروعیت قوانین می‌داند و براساس آن قوانین را ارزیابی می‌‌کند. از نگاه آنها عدالت، حقیقتی مطلق، جاودانه، فراگیر و آزاد از قید زمان و مکان است. این اصل در جست‌‌وجوی عدالت به‌معنای برابری فرصت‌هاست؛ زیرا انسان در فطرت خود جویای عدالت است تا به نیکی و نعمت برسد. اصل آزادی اراده ژان‌‌ژاک‌‌روسو از اصل حقوق طبیعی نشأت می‌گیرد. هگل حق افراد برای لذت‌‌بردن را جزء ارکان آزادی می‌‌داند. (پازارگاد، 1359، 1/154) استدلال طرفداران کنترل جمعیت این است که افزایش جمعیت این حقوق یعنی، حق زندگی، برابری، آزادی، مالکیت، شادکامگی و غیره را از انسان گرفته است، براین‌اساس، برای تأمین حقوق طبیعی و انسانی باید جلو رشد جمعیت گرفته شود.

این رویکرد مبتنی بر نفی هرگونه حقوق الهی است و منشأ هرگونه حق را طبیعت انسان‌ها می‌داند. روشن است که با مبنای الهی نمی‌توان هیچ حقی برای انسان ثابت کرد مگر اینکه آن حق از مجرای الهی صورت پذیرد. علاوه‌‌براین، فروعی که طرفداران این دیدگاه بر اصل فوق مترتب کرده‌اند نیز به راحتی قابل استنتاج از این اصل نیست. به عبارت دیگر، حتی اگر مبنای فوق هم پذیرفته شود، چرا دلیل افزایش جمعیت موجب محدودکردن این حقوق می‌شود؟ ممکن است در موارد جزئی این گروه بتوانند مصادیق خاصی برای خودشان پیدا کنند، اما این ادعای کلی و عمومی که مطرح شد، بدون دلیل است.

2- 1- 4. نظریه جمعیت کم، پایه و اساس مشروعیت سیاسی و عدالت اجتماعی و نقد آن

وقتی جمعیت کم باشد، می‌توان عدالت را در جامعه برقرار کرد و وقتی عدالت اجتماعی در جامعه برپا شود مشروعیت سیاسی بالا می‌‌رود. از نظر موافقان این دیدگاه تحقق عدالت اجتماعی که مهمترین وظیفه حاکمان است، در صورت کم‌‌بودن جمعیت و کنترل زادوولد صورت می‌‌گیرد؛ زیرا وقتی جمعیت کم باشد نزاع بر سر امکانات اجتماعی کمتر می‌‌شود و حاکمان تسلط بیشتری بر افراد و منابع دارند و می‌توانند آنها را بهتر بین افراد جامعه تقسیم و مدیریت کنند و این عوامل مشروعیت یا مقبولیت سیاسی آنها را بالا می‌برد و پایه‌های حکومت آنها قوی‌‌تر می‌‌شود، براین‌‌اساس، این اصل به ضرورت کنترل جمعیت حکم می‌کنند.

برقراری عدالت اجتماعی چه با جمعیت زیاد و چه با جمعیت کم یکی از مهمترین اهداف حکومت است. کسانی که رشد جمعیت را مانع عدالت اجتماعی و مشروعیت سیاسی می‌دانند هرگز در مقام عمل به چنین اصلی پایبند نیستند؛ زیرا در حال حاضر که شعار کنترل جمعیت بر همه جای جهان سایه انداخته است، براساس مبنای آنها باید در جهان منابع به‌‌طور عادلانه توزیع شود درحالی‌‌که بیش از سه چهارم جمعیت جهان در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم در کشورهای توسعه نیافته هستند و تنها از بیست درصد منابع استفاده می‌کنند. این درحالی است که بیش از هشتاد درصد منابع موجود در جهان توسط کشورهای توسعه‌‌یافته مصرف می‌شود. محاسبات نشان می‌دهد که مصرف سرانه افراد در یک کشور توسعه‌‌یافته بیش از شانزده برابر مصرف سرانه در کشورهای توسعه‌‌نیافته است. (مؤمنی، 1376)

2- 1- 5. تئوری مالتوس و نقد آن

توماس رابرت مالتوس[12]اقتصاددان انگلیسی افزایش جمعیت را خطری برای بقای جهان می‌‌داند و محدودیت ارادی زادوولد را توصیه می‌کند. (ایوکار فانتان، 1366) او معتقد است که رشد جمعیت با تصاعد هندسی بالا می‌رود درحالی‌‌که رشد امکانات و مواد غذایی و ضروریات زندگی با تصاعد ریاضی پیش می‌رود؛ یعنی جمعیت به نسبت ...،2,4,6,8 افزایش می‌یابد درحالی‌‌که امکانات و مواد غذایی به نسبت... ,1,2,3,4 رو به افزایش است. مالتوس می‌‌گوید:

چون من به پایان فقر و تهی‌‌دستی توده مردم امیدی ندارم، توصیه می‌کنم تا زادوولد خود را محدود سازند که تنها در این صورت است که مردم خواهند توانست آسوده و راحت زندگی کنند. در باور او هر انسان که زیادی باشد و پا به عرصه حیات بگذارد از روزی محروم خواهد ماند و دچار فقر می‌شود. (سووی، 1357)

مالتوس مدعی است که یکی از عوامل بدبختی و عدم پیشرفت بشر تمایل دائم موجودات زنده به افزایش نوع خود بدون توجه به مقدار غذایی است که در دسترس است. مالتوس راه جلوگیری و مبارزه با ازدیاد جمعیت را الزام یا ممانعت اخلاقی[13]می‌داند و برای دولت نیز نقش‌هایی تعیین می‌کند از جمله اینکه دولت باید حداقل سن را برای ازدواج تعیین کند، از هرگونه کمک به فقرا جلوگیری کند و زمینه کوچ ساکنان مناطق پرجمعیت را به نواحی کم سکنه پدید آورد. (کتابی، 1381) براساس این اصل، برای ایجاد تعادل بین رشد جمعیت و رشد امکانات مادی و دنیوی باید از افزایش جمعیت به‌‌طور جدی پیشگیری کرد (ادوارد، 1998). این اصل اگرچه توسط مالتوس مطرح شد، ولی در نظریات سایر افراد غربی طرفدار کنترل جمعیت و حتی برخی از روشنفکران سراسر جهان نیز مؤثر بوده است.

نسبتی که مالتوس برای افزایش جمعیت جهان مطرح کرده است تاکنون حتی در یک نقطه از جهان و در یک زمان معین مصداق پیدا نکرده است؛ پژوهش‌‎های میدانی هم این حقیقت را ثابت کرده‌‌اند. بین افزایش جمعیت و زیادتی مواد غذایی رابطه ثابت و محکمی وجود دارد. هرچه جمعیت بیشتر شود به‌‌تدریج کشت زیادتر می‌‌شود، زمین‌های بایر به شیوه‌های مختلف علمی‌ دایر می‌شوند و علم با وسایل جدید برای تهیه مواد غذایی به انسان کمک می‌کند. همان‌طور که پیداست از زمان مالتوس تاکنون زمان زیادی گذشته است و روزبه‌‌روز بر امکانات و رفاه مردم به لحاظ مواد غذایی افزوده می‌شود به‌‌طوری‌‌که اکنون هیچ کس حاضر نیست شرایط زندگیش مانند شرایط زندگی زمان مالتوس و حتی شخص مالتوس باشد. (مطهری، 1358، 4/245) نکته مهم دیگر این است که وی محرک‌های مختلف اعمال انسانی را با هم اشتباه کرده است؛ زیرا تعداد فرزندان تنها تابع غریزه جنسی نیست؛ غریزه جنسی از مبدأ حیوانی سرچشمه می‌گیرد و به‌‌صورت سرکش‌ترین شهوات ظاهر می‌شود حال آنکه میل به داشتن فرزندان بیشتر، منشأ اجتماعی و دینی دارد و برحسب زمان و مکان به صورت‌های مختلف ظاهر می‌شود.

2- 1- 6. ادله‌ برون‌‌دینی در نهی از کنترل جمعیت

اول) جمعیت زیاد، مهمترین ذخایر هر کشور است

باارزش‌ترین و مؤثرترین منابع حیاتی و ذخایر یک کشور ذخایر انسانی آن است که سرچشمه موفقیت‌هاست، پس مبارزه با افزایش جمعیت یک کشور مبارزه با عظمت آن کشور است. اگر از منابع یک کشور به‌‌صورت کامل و علمی استفاده شود، منابع آن کشور توسط افراد آن مملکت استخراج ‌‌شود و به‌‌صورت شایسته مصرف شود محدودیتی برای ازدیاد جمعیت نیست. در یک کشور احتیاج به بازوان برای کشت زمین‌های کشاورزی، برای رونق بازار کسب و کار، برای گسترش و تولید صنعت و احتیاج به نفوس برای تشکیل یک ملت جدید مشوق تولید و ازدیاد فرزندان هستند. جمعیت زیاد، عامل اقتدار بشری است و باعث قوت می‌شود. خداوند در قرآن کریم می‌‌فرماید: «یمددکم باموال و بنین» (نوح: 12). در این آیه بنین در کنار اموال آمده است و همان‌‌طورکه ثروت یک کشور در قدرت او تأثیر دارد جمعیت جوان نیز برای آن کشور عامل اقتدار است.

دوم) جلوگیری از افسردگی والدین

برخی از اندیشمندان، کودکان را منبع شادی خانواده می‌‌دانند و معتقدند با وجود فرزند، لذت زیادی در خانواده به‌‌وجود می‌آید. بیشتر والدین عنصر محرک و شادی را به‌‌عنوان یک مزیت از کودکانشان دریافت می‌کنند. (آرگیل،[14]2001) کنترل جمعیت حتی مفسده‌های دیگری مانند بالارفتن سن ازدواج یا تشویق به دیر ازدواج کردن را به‌‌دنبال دارد که هر کدام به تنهایی مشکل اجتماعی مهمی است.

سوم) جلویگری از پیری کشورها

 این نکته از نظر جامعه‌‌شناسان و سیاست‌‌مداران بسیار مهم است که به‌‌دنبال کنترل جمعیت، نیروهای جوان کشور پیر می‌‌شوند و چون زادوولد محدود است جمعیت کشورها روزبه‌‌روز پیر می‌‌شوند و این موجب عدم پیشرفت در زمینه‌‌های گوناگون می‌شود. (آرگیل، 2001) در کشورهای عقب‌‌مانده یا درحال توسعه که نیاز شدیدی به پیشرفت و تکامل دارند، مشکلات جدی‌تری است. نیروی کار و اشتغال اگرچه منحصر در جوانان نیست، اما جوانان در این عرصه پیشگام هستند یا بیشتر از غیر جوانان می‌توانند فعالیت داشته باشند (قویدل، 1396؛ میرتهامی، 1382)؛ در عرصه‌های گوناگون نیز این حقیقت نمود بیشتری دارد (ر.ک.، میرتهامی، 1382).

2- 2. ادله درون‌‌دینی در کنترل جمعیت

در بین آیات و روایات دو دسته رویکرد درباره جمعیت وجود دارد؛ دسته‌ای از آیات و روایات مشوق کنترل جمعیت و کم‌‌بودن زادوولد هستند و دسته‌ای دیگر زادوولد را تشویق می‌‌کنند و با کنترل جمعیت مخالف است.

2- 2- 1. نظر متفکران اسلامی

متفکران و اندیشمندان مسلمان با تأثیرپذیری از تبلیغات معتقدند که جمعیت را باید کنترل کرد (ر.ک.، کتابی، 1381؛ رهبری، 1385)، ولی این عقیده عمومی نیست و بیشتر متفکران اسلامی به‌‌ویژه فقها و مراجع اسلام با این امر مخالفند و یا برای آن شرایطی در نظر گرفته‌‌اند. برای استخراج نظر اسلام از آیات و روایات ابتدا باید اصلی بیان شود که به‌‌طور آشکار از منابع دین به‌دست می‌‌آید و آن این است که تولید مثل و فرزند متعدد داشتن به‌‌طور ذاتی و بدون در نظر گرفتن موانع دیگر، از نظر شارع مقدس امری پسندیده و مطلوب است. این اصل از روایات اسلامی قابل استنتاج است و صاحب‌نظران نیز بر این نکته تأکید کرده‌اند (خرازی، 1379؛ نوری همدانی، 1382؛ حسینی طهرانی، 1415هـ.ق).

2- 2- 2. روایات مخالف کنترل جمعیت

اول) روایاتی که دلالت بر ازدواج با زن ولود دارد

برخی از این روایات در این مورد که در بین آنها روایات صحیح‌‌السند نیز وجود دارد، عبارتند از: قال رسول الله(ص): «تَزَوَّجُوا بِکْراً وَلُوداً وَلَا تَزَوَّجُوا حَسْنَاءَ جَمِیلَةً عَاقِراً؛ با زن باکره ولود ازدواج کنید و با زن زیبای عاقر (کسی که فرزند به‌دنیا نمی‌آورد) ازدواج نکنید» (کلینی، 1407هـ.ق، 5/333؛ العاملی، 1409هـ.ق، 20/54). این حدیث مسند است و تمام روات این سند یعنی، حسن‌بن محبوب، ابن زرین و محمدبن مسلم، ثقه و امامی هستند. بنابراین، این روایت از نظر سند صحیحه است و دلالت آن نیز بر کثرت اولاد مشخص است؛ زیرا توصیه به ازدواج با زنی می‌شود که ولود باشد و ولود در مقابل زن عاقر گذاشته شده است. در کتب لغت عاقر به زنی گفته می‌شود که قابلیت حمل و آوردن اولاد را ندارد (ر.ک.، ابن‌منظور، 1414هـ.ق، 4/591). کلمه ولود نیز صیغه مبالغه است و دلالت بر کثرت ولد می‌کند (شرتونی، 1387).

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ‏مَحْبُوبٍ‏ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُول قال رسول الله (ص): «إِنَّ خَیْرَ نِسَائِکُمُ الْوَلُودُ الْوَدُود؛ همانا بهترین همسران شما کسانی هستند که بچه زیاد بزایند و بامحبت باشند». (العاملی، 1409هـ.ق، 20/28؛ الطوسی، 1365، 7/400؛ مجلسی، 1403هـ.ق، 100/235) این روایت از نظر سند متصل و راویان آن امامی، ثقه و جلیل‌‌القدر هستند. بنابراین، مشکلی از نظر سند برای آن نیست. از نظر دلالت هم در این روایت پیامبر اکرم(ص) صفات زنانی که ازدواج با آنها مستحب است را بیان می‌‌کند که یکی از آنها ولود بودن است. ولود یعنی، کسی است که قابلیت چندبار حمل و به‌‌دنیا آوردن چندین فرزند را داشته باشد.

دوم) روایاتی که به‌‌دلیل محبوب‌‌بودن اولاد زیاد، مسلمانان را به ازدواج تشویق می‌کنند

 برخی از این روایات عبارتند از:

مُحَمَّدُ ابْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ ابْنِ زِیَادٍ وَ أَحْمَدَ ابْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى ابْنِ أَعْیَنَ مَوْلَى آلِ سَامٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ رَسُولُ‌‌اللَّه(ص): تَزَوَّجُوا الْأَبْکَارَ فَإِنَّهُنَّ أَطْیَبُ شَیْ‏ءٍ أَفْوَاهاً وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ وَأَنْشَفُهُ أَرْحَاماً وَأَدَرُّ شَیْ‏ءٍ أَخْلَافاً وَأَفْتَحُ شَیْ‏ءٍ أَرْحَاماً أَمَا عَلِمْتُمْ أَنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى بِالسِّقْطِ یَظَلُّ مُحْبَنْطِئاً عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ادْخُلِ الْجَنَّةَ فَیَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّى یَدْخُلَ أَبَوَایَ قَبْلِی فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِمَلَکٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ائْتِنِی بِأَبَوَیْهِ فَیَأْمُرُ بِهِمَا إِلَى الْجَنَّةِ فَیَقُولُ هَذَا بِفَضْلِ رَحْمَتِی لَک.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: ازدواج کنید آیا نمی‌دانید من روز قیامت به شما حتی به اولادی که از شما سقط می‌شود، افتخار می‌کنم. همانا [آن اولادی که از شما سقط می‌شوند] با حالت ایستاده بر دروازه بهشت می‌‌ایستد و خداوند به او می‌فرماید داخل بهشت شو، ‌او می‌گوید من وارد بهشت نمی‌شوم مگر اینکه پدر و مادرم قبل از من داخل بهشت شوند. سپس خداوند به یکی از فرشتگان می‌فرماید: پدر و مادر او را بیاورید. پس خداوند امر می‌کند که آن دو را به بهشت ببرند. سپس آن سقط می‌گوید: ‌همانا این از عنایات پروردگار من است. (العاملی، 1409هـ.ق، 20/55؛ کلینی، 1407هـ.ق، 20/334؛ ابن‌بابویه، 1398)

درباره سند این روایت باید گفت که این حدیث مستند است و تمامی راویان آن امامی و ثقه هستند. بنابراین، این حدیث قابل اعتماد و صحیحه است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: «اطلبو الولد فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَه؛ صاحب اولاد شوید، من فردای قیامت به کثرت شما بر سایر امت‌ها افتخار می‌کنم». (کلینی، 1407هـ.ق، 5/333؛ ابن‌بابویه، 1413هـ.ق، 3/383؛ العاملی، 1409هـ.ق، 20/14) این روایت از نظر سندی کامل و مسند است و راویان آن همه امامی و ثقه هستند. بنابراین، این روایت صحیحه است.

امام زین‌‌العابدین(ع) در روایتی می‌فرماید: «مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ وُلْدٌ یَسْتَعِینُ بِهِم؛ از جمله سعادت‌های انسان این است که اولادی داشته باشد که از آنها کمک بگیرد». (کلینی، 1407هـ.ق، 6/2؛ العاملی، 1409هـ.ق، 21/356) این حدیث مرسله است و سلسله روات آن در آخر سند ابهام دارند. در این باب چندین حدیث دیگر و مشابه همین مضمون وجود دارد.

دلالت دو دسته روایات مطرح شده بر داشتن اولاد روشن است؛ زیرا همان‌‌طورکه در متن این روایات آمده است رسول خدا(ص) در روز قیامت بر کثرت امت خود مباهات می‌‌کنند. در روایات فوق پیامبر اکرم(ص) با «تزوجوا» و «اطلبوا» امر به تزویج مى‌کند و معلل مى‌کند به اینکه «به کثرت امت خود در میان امم روز قیامت مباهات مى‌کنم». در برخی از این روایات فرزندان، یاور والدین معرفی شده‌‌اند و هرچه کمک و نصرت بیشتری در سایه تربیت درست وجود داشته باشد، امور خانواده نیز در مسائل مختلف بهتر رخ می‌‌دهد. همچنین پیامبر(ص) مسلمین را به ازدواج با زنانی امر می‌کند که ولود باشند و این نشان از این است که داشتن فرزند بیشتر در نظر ایشان مطلوب بوده است که چنین توصیه‌ای به امت خود دارند.

سوم) روایاتی که مسلمانان را به ازدواج تشویق می‌کنند تا فرزندانشان تسبیح‌‌گوی خدا باشند

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَا یَمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ یَتَّخِذَ أَهْلًا لَعَلَّ اللَّهُ أَنْ یَرْزُقَهُ نَسَمَةً تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: چه چیزی مؤمن را از ازدواج بازمی‌دارد بلکه خدا به او یک ولدی را عطا کند که زمین را با گفتن ذکر لااله الا الله سنگین کند. (العاملی، 1409هـ.ق، 20/14؛ طوسی، 1413هـ.ق، 3/382؛ الاحسائی، 1405هـ.ق، 3/288)

این روایت مسند است و راویان آن ذکر شده است، اما به‌‌دلیل وجود عمر ابن شمر ضعیف است؛ زیرا او فردی امامی است، اما نجاشی او را فردی ضعیف می‌‌داند. شخصی خدمت پیامبر اکرم رسول الله(ص) رسید و گفت:

ای رسول خدا همانا من دختر عمویی دارم که متدین و زیباست، اما عاقر است. آیا با او ازدواج کنم؟ پیامبر(ص) در جواب فرمود: با او ازدواج مکن. همانا زمانی که حضرت یوسف(ع) برادرش را ملاقات کرد به او فرمود: چگونه توانستی بعد از من ازدواج کنی؟ برادرش در جواب گفت: پدرم یعقوب(ص) به من فرمود که اگر می‌توانی دارای ذریه‌ای شوی که زمین را با ذکر سبحان‌‌الله سنگین کند، ازدواج کن. (کلینی، 1407هـ.ق، 5/329؛ مجلسی، 1403هـ.ق، 12/266؛ نوری، 1408هـ.ق، 14/177)

این روایت از نظر سند مشکلی ندارد؛ زیرا مسند است و تمامی راویان آن ذکر شده است و همه آنها نیز ثقه هستند. بنابراین، این روایت هم صحیحه است. درباره دلالت این دسته هم باید گفت از این دسته از روایت‌ها نیز می‌توان برداشت کرد که اسلام در کنار توجه مؤکد والدین بر تربیت صحیح و دینی فرزندان و بالابردن کیفیت آنها بر کمیت نیز تأکید دارد؛ زیرا تا فرزندی نباشد والدین چه کسانی را تربیت کنند که تسبیح‌گوی خداوند باشند و هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد و والدین بتوانند به وظایف خود در قبال تربیت آنها عمل کنند هم جامعه دینی متشکل از افراد مؤمن می‌‌شود و هم براساس روایات فرزندان صدقه‌ای جاریه برای والدین می‌‌شوند.

چهارم) روایت‌هایی که مسلمانان را از عزوبت نهی می‌‌کند

برخی روایات به مسلمانان توصیه می‌کند که عزب نمانند و همسر اختیار کنند. در این زمینه بیش از ده حدیث وجود دارد:

محمد ابن یعقوب‏ عن علی ابن محمد ابن بندار عن أحمد عن جعفر ابن محمد عن ابن القداح عن ابی عبدالله(ع) قال: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی ع فَقَالَ لَهُ هَلْ لَکَ مِنْ زَوْجَةٍ قَالَ لَا فَقَالَ أَبِی مَا أُحِبُّ أَنَّ لِیَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا وَ إِنِّی بِتُّ لَیْلَةً وَ لَیْسَتْ لِی زَوْجَةٌ ثُمَّ قَالَ الرَّکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ أَعْزَبَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهَارَهُ ثُمَّ أَعْطَاهُ أَبِی سَبْعَةَ دَنَانِیرَ ثُمَّ قَالَ تَزَوَّجْ بِهَذِهِ ثُمَّ قَالَ أَبِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ.

ابن قداح می‌گوید که امام کاظم(ع) می‌فرماید: مردی نزد پدر بزرگوارم امام صادق(ع) آمد و آن حضرت به او فرمود: «آیا زن داری؟» عرض کرد: نه. پدرم فرمود: «دوست ندارم دنیا و آنچه در آن است، مال من باشد، ولی شبی را درحالی بگذرانم که همسری نداشته باشم». آنگاه فرمود: «دو رکعت نمازی که مرد همسردار به‌جای آورد بهتر از مرد بی‌همسری است که شب تا صبح نماز بخواند و روزش را روزه بگیرد». سپس پدرم هفتاد دینار به او پرداخت و فرمود: «با این پول ازدواج کن». آنگاه رسول خدا فرمود: «همسر اختیار کنید، چون برای جلب روزی شما بهتر است». (بروجردی، 1386، 25/100)

این روایت از نظر سند، مسند است و راویان آن موثق و جلیل‌‌القدر هستند. بنابراین، صحیحه است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «أَکْثَرُ أَهْلِ النَّارِ الْعُزَّابُ؛ بیشترین اهل جهنم جوانان بی‌همسر هستند» (شیخ حرعاملى، 1405هـ.ق، 20/20). این روایت از نظر سلسله راویان، مسند است، اما به‌‌دلیل وجود محمدبن علی در بین راویان، روایت ضعیف است. همچنین پیامبر(ص) می‌فرماید: «شِرَارُکُمْ‏ عُزَّابُکُمْ وَ الْعُزَّابُ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین؛ بدترین شما عزب‌های شما هستند و عزب‌ها برادران شیاطین‌اند» (مجلسی، 1403هـ.ق، 100/221). دو روایت اخیر نیز از نظر سند ضعیف هستند، اما آنچه می‌تواند جابر این ضعف سند باشد وجود بیش از بیست حدیث با مضمون این روایات است که به نظر می‌رسد می‌‌تواند مضمون این روایات را تا حدی که بتوان به آنها استناد کرد، مطمئن ‌‌کند (ر.ک.، مجلسی، 1403هـ.ق، 100/220-221)‌.

در این دسته از روایات، پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) از عزوبت که به‌معنای ازدواج نکردن و مجرد ماندن است، نهی کرده است و تعبیر تندی هم برای آنها آورده‌ است. ازدواج‌‌کردن مقدمه‌ای است برای داشتن فرزند که ثمره تشکیل خانواده است و مؤید این است که این روایات هم می‌توانند نشان‌‌دهنده دیدگاه اسلام در رابطه کثرت موالید باشند. به‌بیان‌دیگر، اسلام به‌‌طور جدی بر ازدواج تأکید دارد و دوری از آن را به‌‌دلایل مختلف نکوهش و مذمت می‌‌کند. ازدواج به‌‌طور یقین بحث فرزندآوری را به‌‌دنبال دارد و مقدمه‌ای برای آن است و حتی می‌توان گفت که فرزندآوری مهمترین کارکرد تشکیل خانواده است. موافقان افزایش جمعیت، روایات مشوق ازدواج را دلیلی بر افزایش جمعیت می‌‌دانند.

پنجم) نهی از مبارزه با تقدیر و خالقیت الهی

فقر هرگز مولود عوامل خلقت و طبیعت نیست بلکه پدیده‌ای اجتماعی است که یا معلول سیاست‌های استعماری و استکباری و یا معلول استفاده نادرست از منابع طبیعی است؛ زیرا خداوند جهان را طوری خلق کرده است که حتی اگر جمعیت جهان چندین برابر جمعیت کنونی شود، می‌تواند احتیاجات آنها را برآورده کند. در قرآن کریم نیز می‌توان آیاتی یافت که با بیان‌های مختلف مانند نامحدودیت روزی انسان، رحمت دانستن فرزندان و... بر افزایش جمعیت دلالت می‌‌کنند. علامه طباطبایی در ذیل آیه‌ شریفه «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً؛ فرزندان خود را به‌‌خاطر ترس از گرسنگی نکشید، همانا ما آنها و شما را روزی خواهیم داد» (اسرا: 31)، بر این امر تأکید می‌کند (ر.ک.، طباطبایی، 1417هـ.ق، 13/86؛ حسینی طهرانی، 1415هـ.ق). آیات دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارد که نشان از این امر دارد (ر.ک.، انعام: 14و 15؛ اسراء: 30 و 31)؛ خداوند متعال در این آیات با نهی از رفتارهای جاهلانه، ضمانت خود بر روزی‌‌رسانی را علت تحریم قتل اولاد می‌‌داند.

توجه به رازقیت خداوند و قدرت او بر تأمین رزق تمام موجودات، انسان را به تأمین رزق جمعیت افزایش‌‌یافته مطمئن می‌کند، به‌‌طوری که افزایش جمعیت هیچ تأثیری در بروز و یا ازدیاد فقر ندارد. خداوندی که افراد مجرد فقیر را به تشکیل خانواده تشویق می‌‌کند همان خدایی است که نگرانی آنها را نسبت به تأمین روزی همسر و فرزندان برطرف کرده است. بنابراین، افزایش جمعیت نمی‌تواند قدرت خدا نسبت به تأمین رزق انسان را بگیرد و باعث فقر و هلاکت آنها شود. در آیات و روایات مختلف به داشتن فرزندان بیشتر تأکید شده است. (ر.ک.، موسوی، 1395؛ حسینی طهرانی، 1415هـ.ق) آیات و روایات دیگری نیز بر رزاق‌‌بودن خداوند متعال و اینکه روزی تمام موجودات به خواست و اراده الهی بستگی دارد و نه انسان‌‌ها دلالت دارد (رک.، میرهاشمی، 1396). نکته‌ای که در باب این آیات و روایات باید در نظر گرفت این است که هرچند در این روایات امر به ازدیاد و تکثیر اولاد مانند «تَزَوَّجُوا» و «اطلبوا» شده است، اما باید دید که این اوامر دلالت بر وجوب دارند یا منظور از آنها استحباب است. آنچه با توجه به منابع دینی و کتب فقهی مشخص است این است که نفس ازدواج واجب نیست و امری مستحب است. همچنین در هیچ‌یک از کتب معتبر، فصل و عنوانی به نام وجوب نکاح نیست و علما نیز از آن بحث نکرده‌اند و آنچه در کتب فقهی باعنوان نکاح از آن بحث می‌شود، استحباب این امر را می‌رساند. همچنین هیچ عالم و فقیهی بر واجب بودن ازدواج جز در موارد خاص حکم به وجوب نداده است. بنابراین، نهایت چیزی که اوامر تکثیر اولاد بر آن دلالت دارند، استحباب است و نمی‌توان با آنها مانند اوامر وجوبیه برخورد کرد (ر.ک.، انصاری، 1415هـ.ق).

2- 2- 3. آیات و روایات موافق کنترل جمعیت

ظاهر برخی از آیات و روایات بر جواز کنترل و تحدید نسل دلالت دارند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَلا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید اموال و اولادتان شما را از یاد خدا غافل نکند و هر کس از یاد خدا غافل شود از زیانکاران خواهد بود» (منافقون: 9). در آیات 14و 15 سوره تغابن و آیه 20 سوره حدید، فرزندان سبب غفلت از یاد خدا معرفی شده‌‌اند و هرچه تعداد آنها بیشتر باشد این دوری از یاد خدا نیز بیشتر خواهد بود و با توجه به این آیات احتمال هلاکت والدین نیز بیشتر است. اسلام زندگی اصیل را زندگی معنوی می‌داند و دنیا و زندگی مادی را ابزاری برای رسیدن به کمال و قرب الهی می‌شمارد و در آیه 20 سوره حدید کثرت فرزندان را مانند کثرت مال مذمت می‌‌کند که این امر نشانه مذموم بودن افزایش جمعیت است.

عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَنَّهُ قَالَ: «ثَلَاثٌ مِنْ أَعْظَمِ الْبَلَاءِ کَثْرَةُ الْعَائِلَةِ وَ غَلَبَةُ الدَّیْنِ وَ دَوَامُ الْمَرض؛ سه چیز از بزرگ‌‌ترین مصیبت‌هاست: زیادی عیال، زیاد بودن دیون (به‌‌گونه‌ای که نتوان آن را ادا کرد) و بیماری لاعلاج. (نوری، 1408هـ.ق، 13/388؛ الآمدی، 1366) امام علی (ع) در روایتی دیگر نیز می‌‌فرماید: «لَیْسَ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ وَلَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ یَعْظُمَ حِلْمُکَ؛ خیر این نیست که مال و فرزندان تو زیاد شوند بلکه خیر و نیکی در این است که علم تو افزون شده و صبر و حلم تو بزرگ شود» (مجلسی، 1403هـ.ق، 1/38). این دو روایت از لحاظ سندی ضعیف است؛ زیرا برای آنها سند و سلسله راوی ذکر نشده است.

پیامبر اکرم(ص) در روایتی می‌‌فرماید: «الْفَقْرُ هُوَ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْن؛ همانا فقر، موت بزرگ است و کم‌‌بودن عائله خود یکی از دو چیزی است که زندگی به‌‌وسیله آنها آسان می‌شود» (مجلسی، 1403هـ.ق، 10/98، الحرانی، 1404هـ.ق؛ ابن‌بابویه، 1403هـ.ق، 2/62). این روایت از لحاظ سندی مسند است و سلسله راویان آن کامل است و همه آنها هم صحیحه هستند. در این دسته از روایات نیز کثرت اولاد نکوهش شده است. بنابراین، عده‌ای این روایات را مستمسک خود برای مسئله کنترل جمعیت قرار داده‌اند. به‌‌ویژه روایت سوم را که کم‌‌بودن اولاد و اهل و عیال را سبب راحتی می‌‌داند.

2- 2- 4. بررسی و تحلیل آیات و روایات در مورد کنترل جمعیت

مطلوبیت فرزند زیاد، مقید به صالح بودن است. در روایتی از رسول خدا (ص) آمده است: «مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ الْوَلَدُ الصَّالِح؛ یکی از سعادت‌های انسان این است که فرزند صالح داشته باشد». (کلینی، 1407هـ.ق، 6/3؛ العاملی، 1409هـ.ق، 21/359) با توجه به روایت فوق و روایات مانند آن اگر انسان درست تربیت نشود به کمال نمی‌‌رسد (علیئی، 1384). البته انسان به صرف اینکه شاید فرزندانش صالح نشوند، نمی‌تواند از این تکلیف دوری کند. روایات فقط کسانی را تشویق به فرزند زیاد می‌کنند که بتوانند آنها را صالح تربیت کنند. انسان باید علاوه‌‌بر فرزنددار شدن، در تربیت او هم بکوشد. همان‌‌گونه‌که اسلام از پیروان خود می‌‌خواهد که فرزند بیاورند، در مقابل از آنها می‌‌خواهد که فرزندان خود را به بهترین نحو تربیت کنند و نسلی خوب از خود باقی بگذارند که صدقه‌ای جاریه و باقیات الصالحات برای آنها باشد. امام سجاد(ع) در رساله حقوق خود می‌‌فرماید: «حق فرزندت بر تو این است که بدانی مسئولیت تربیت خوب او و راهنمای او به پروردگارش هستی».

از تعلیل ذیل برخی از روایات با مضمون «أَنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ؛ من به شما افتخار می‌کنم» به‌دست می‌آید که اگر اولاد موجب مباهات و افتخار پیامبر اکرم (ص) شوند، مطلوبیت خواهند داشت. در این صورت هرچه اولاد زیادتر باشند مطلوبیتشان بیشتر است. بنابراین، نمی‌توان پذیرفت که اسلام به جمعیت فقط با دیدگاهی کیفیت می‌‌نگرد و به کمیت آن اهمیتی نمی‌دهد. سخن صحیح این است که اسلام بر جمعیت زیاد و با کیفیت بالا تأکید می‌کند. لذا با توجه به روایات دسته نخست، نمی‌توان کمیت جمعیت را نادیده گرفت.

از مفهوم آیه نهم سوره منافقون و دیگر آیات مشابه، استفاده می‌شود که فرزند زیاد اگر انسان را از یاد خدا غافل نکند و انسان بتواند به وظیفه و تکالیف دینی‌‌اش هم نسبت به فرزندانش و هم نسبت به خود و دیگران عمل کند بسیار مطلوب است (نوری همدانی، 1382). این تحلیل از مفهوم آیه با صراحت قابل استفاده است. نکته قابل توجه این است که به بهانه ظاهر آیه نمی‌‌توان از مفهوم صریح آیه دست برداشت.

 هرگاه ولی و سرپرست جامعه اعم از پیامبر(ص) و معصومان(ع) و یا جانشینان آنها تشخیص دهند که اگر جمعیت زیاد شود، نمی‌توان به تربیت و تعلیم آنها رسید و نیز نمی‌‌توان برای آنها کار و وسایل ازدواج فراهم کرد، آنگاه حاکم می‌تواند بنابر مصلحت و ضرورت به تنظیم و تحدید نسل اقدام کند. به بیان دیگر اگر مطالعات کارشناسان باایمان، بابصیرت و همه‌‌جانبه‌نگر به این نتیجه برسد که اگر میزان زادوولد از حد معینی تجاوز کند هستی و جان کل جامعه به خطر می‌افتد، آنگاه می‌توان نسبت به کنترل جمعیت اقدام کرد؛ زیرا از روایات و عقل به‌دست می‌‌آید که در موارد تزاحم مصلحت فرد و جامعه، مصلحت جامعه فراتر از مصلحت فرد است.

تنظیم نسل با با کنترل بی‌‌قید و شرط جمعیت متفاوت است. امام صادق(ع) در روایتی می‌فرماید: «مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ الظَّنَّ؛ کسی که به‌‌خاطر تنگناهای مالی و مشکلات اداره کردن عیال، ازدواج نکند همانا به خدای متعال سوء ظن دارد» (کلینی، 1407هـ.ق، 5/330؛ الاحسائی، 1405هـ.ق، 3/282). برخلاف غربیان و بسیاری از مستشرقین که کمبود امکانات مادی را دلیل کنترل جدی جمعیت می‌دانند (ر.ک.، کتابی، 1381؛ زنجانی، 1354؛ رودی فهیمی، 1385؛ فرهاد، 1331) اسلام بر توکل به خدا، وسعت رزق و روزی پیدا کردن در صورت ازدواج و فرزنددار شدن و مطلوبیت این امر تأکید می‌کند. بالاتر اینکه از سخن یعقوب به فرزندش و توصیه او به ازدواج استفاده می‌شود که کثرت فرزندان صالح و تسبیح‌‌گوی خدا نه تنها در اسلام بلکه در همه آیین‌های آسمانی امری پسندیده، مستحب و مورد تأکید است (مؤمن قمی، 1376).

سیره عملی اهل بیت (ع) این حقیقت را نشان می‌دهد که آنها با کنترل جمعیت موافق نبوده‌اند. برای مثال حضرت فاطمه زهرا (س) که در مجموع براساس مشهور روایات شیعه نه سال زندگی مشترک داشت، با احتساب فرزند 6 ماهه ایشان، حضرت محسن(ع)، در طول نه سال زندگی مشترک با امیرالمؤمنین(ع) پنج فرزند به‌‌دنیا آورد. امام موسی ابن جعفر(ع) هم براساس مشهور حدود 37 فرزند داشت. این حقیقت نشان‌دهنده‌ آن است که سیره‌ عملی اهل بیت (ع) که خود یکی از منابع دین اسلام است بر کاهش جمعیت نبوده است بلکه بر کثرت جمعیت و مطلوب‌‌بودن جمعیت زیاد بوده است.

درباره روایاتی مانند «قله العیال احد الیسارین» باید گفت که باوجوداینکه به این دست روایت‌‌ها برای کنترل جمعیت زیاد استناد می‌‌شود، اما این حدیث دلالت قابل قبولی برای کنترل جمعیت ندارد. چون این روایت با توجه به قرائن مختلف، درصدد ارزش‌‌گذاری و خوب یا بد قلمدادکردن چیزی نیست بلکه می‌‌خواهد مطلبی را مانند یک واقعیت عینی بیان کند که عبارت است از: دشواری اداره فرزندان زیاد. دلیل مطلب هم سیره خود اهل بیت (ع) است که بسیاری از آنها خانواده‌‌ای بزرگ داشتند و قلیل العیال نبودند.

3. بحث و نتیجه‌گیری

ادله‌ برون‌دینی ضرورت کنترل جمعیت مانند اصل سودگرایی، آرمان‌گرایی، تئوری مالتوس و غیره علاوه‌‌بر آنکه مبتنی بر اصول اندیشه فلسفی اجتماعی غرب است، بسیاری از اصول انسانی مانند کرامت ذاتی انسان، توحیدمحور بودن زندگی انسان، آسایش بلندمدت انسان و امثال آن را نادیده گرفته است. برخی از ادله‌ برون‌دینی مانند تأکید بر جمعیت زیاد به‌عنوان مهمترین ذخایر کشورها، نهی مبارزه با تقدیر الهی، افسردگی والدین و پیری زودرس کشورها در صورت نداشتن فرزند، بر کثرت جمعیت و ضرورت افزایش جمعیت تأکید می‌کنند. ادله درون‌دینی یعنی، آیات و روایات وارد شده در تأیید کنترل جمعیت نیز مطلق و بدون قید و شرط نیست، بلکه به‌واسطه‌ آن دسته از آیات و روایاتی که بر عدم ضرورت کنترل جمعیت تأکید می‌کنند مقید به شرایط و ضوابط خاصی هستند و می‌توان چنین نتیجه گرفت که اسلام با رویکرد کنترل جمعیت موافق نیست بلکه علاوه‌‌بر کیفیت بالای جمعیت انسانی بر کمیت بالای آن نیز تأکید می‌کنند. کنترل جمعیت و تحدید نسل در شرایط فعلی به‌‌ویژه در کشور ایران و کشوهای پیرو مکتب اهل ‌بیت (ع) نه تنها امری نامطلوب است بلکه به حیات جامعه مسلمین ضربه می‌زند. بنابراین، پس باید همواره علاوه‌‌بر کیفیت جمعیت بر زیادبودن جمعیت نیز تأکید شود.



[1]. Edward, C.

[2]. Edward, C.

[3]. Utilitarianism

[4]. Idealism

[5]. Political Legitimacy

[6]. Social Justice

[7]. Human Rights

[8]. Natural Rights

[9]. Edward Moor Jorge

[10] .Graham, G.

[11]. Idealism

[12]. Molthus, T. R.

[13]. Moral Restraint

[14]. Argyle, M.

  1. * قرآن کریم (1382). مترجم: فولادوند، محمد مهدی. قم: کتابخانه بزرگ قرآن کریم.

    1. ابن منظور، محمدبن مکرم (1414هـ.ق). لسان العرب. بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
    2. ابن‌بابویه (شیخ صدوق)، محمدبن علی (1398). التوحید. قم: انتشارات جامعه مدرسین.
    3. ابن‌بابویه (شیخ صدوق)، محمدبن علی (1403هـ.ق). الخصال. قم: جامعه مدرسین.
    4. الاحسایی، ابن‌بی الجمهور (1405هـ.ق). عوالی اللئالی العزیزیه فی الاحادیث الدینیه. قم: سیدالشهدا (ع).
    5. ادوارد مور، جورج (1366). اخلاق. مترجم: سعادت، اسماعیل. تهران: انتشارات علمی و فرهنگ.
    6. الآمدی، عبدالواحدبن محمدتمیمی (1366). غررالحکم و دررالکلم. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
    7. انصارى، مرتضى‌بن محمد (1415هـ.ق). کتاب النکاح. قم: کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری.
    8. براون، لستر (1374). برای چند نفر جا هست؟. مترجمان: طراوتی، حمید.، و بهار، فرزانه. مشهد: جهاد دانشگاهی دانشگاه مشهد.
    9. بروجردى، آقا حسین(1386). ‏جامع أحادیث الشیعة. تهران‏: فرهنگ سبز.

    10.پازارگاد، بهاء‌الدین (1359). فلسفه سیاسی. بی‌‌جا: زوار.

    11.جراندسی، مک‌کالوم (1383). فلسفه سیاسی. مترجم: جندقی، بهروز. قم: کتاب طه.

    12.جزایری، علی‌‌رضا.، و پورشهباز، عباس (1373). پیامدهای روانی افزایش جمعیت. نشریه کلک، ۵۷، 102-112.

    13.جمعی از نویسندگان (1387). درسنامه فلسفه حقوق. قم: مؤسسه امام خمینی (ره).

    14.جونز، ویلیام تامس (1358). خداوندان اندیشه سیاسی. مترجم: رامین، علی. تهران: امیر کبیر.

    15.الحرانی، حسن‌بن شعبه (1404هـ.ق). تحف العقول عن آل الرسول. قم: جامعه مدرسین.

    16.حسینی طهرانی، محمدحسین (1415هـ.ق). کاهش جمعیت ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین. تهران: حکمت.

    17.خرازی، سید محسن (1379). کنترل جمعیت و عقیم‌‌سازی. نشریه فقه اهل بیت،21، 41-69.

    18.رهبری، حسن (1385). اسلام و ساماندهی جمعیت. قم: بوستان کتاب.

    19.زنجانی، حبیب‌‌الله (1354). جمعیت و غذا. نشریه دانشکده، 3(1)، 156-163.

    20.سلطانی، محمدعلی (1374). اثرات جمعیت بر ناهنجاری‌‌های اجتماعی. نشریه تحقیقات جغرافیایی زمستان، 39، 117-126.

    21.سوختانلو، زهرا.، و رحمت‌آبادی، اعظم (1392). تحدید نسل شیعه، تحدید جامعه ایران (علل کاهش جمعیت و پیامدهای آن). نشریه معرفت، 22(189)، 45- 58.

    22.سووی، آلفرد (1357). مالتوس و دومارکس. مترجم: صدقیانی، ابراهیم، تهران: امیر کبیر.

    23.شرتونى، رشید (1387). مبادی العربیه فی الصرف و النحو. قم: دارالعلم.

    24.طاهری، سمیه (1384). ازدیاد جمعیت و ارتباط آن با انحرافات اجتماعی. نشریه پیوند، 317، 10- 15.

    25.طباطبایی، محمدحسین (1417هـ.ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: جامعه مدرسین.

    26.الطوسی،‌ محمدبن حسن (1365). التهذیب. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

    27.عاملى، محمدبن مکى (1410هـ.ق). اللمعه الدمشقیه فی فقه الإمامیه. بیروت: دارالتراث.

    28.العاملی، الشیخ حربن محمدبن حسن (1409هـ.ق). وسایل الشیعه. قم: مؤسسه آل البیت (ع).

    29.علیئی، محمدولی (1384). تأثیر آموزه‌‌ها و فتاوای شیعی در رشد و کنترل جمعیت. نشریه شیعه‌‌شناسی، 12، 143-174.

    30.عنوانی، حامد (1392). سکولاریزاسیون خانواده و تأثیر آن در کاهش جمعیت. نشریه معرفت، 22(189)، 101-116.

    31.فانتان، ژان ایوکار.، و شارل کندامین (1366). چیرگی بر گرسنگی. مترجم: آگاهی، عباس. مشهد: آستان قدس رضوی.

    32.فرهاد، آتش (1331). ازدیاد جمعیت و مسئله تغذیه آنها. نشریه فرهنگ نو، 2، 103- 109.

    33.فرهادی، یدالله (1372). اثرات متقابل رشد جمعیت و توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشورهای در حال توسعه. نشریه جمعیت، 3 و4، 135-147.

    34.فروغی، محمدعلی (1377). سیر حکمت در اروپا. تهران: البرز.

    35.قویدل، صالح.، و میرغیاثی مرادی، نسیم (1396). پیری جمعیت، امید به زندگی و رشد اقتصادی. نشریه پژوهش‌های اقتصادی ایران، 22(73)، 159-196.

    36.کتابی، احمد (1381). درآمدی بر اندیشه‌‌ها و نظریه‌‌های جامعه‌‌شناسی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

    37.کلینی، محمدبن یعقوب (1407هـ.ق). الکافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

    38.متین، عطاالله (1373). ابعادی دیگر از رشد بی‌‌رویه جمعیت و لزوم توجه و تحقیق. نشریه جمعیت، 8 و 9، 63-68.

    39.مجلسی، محمدباقر (1403هـ.ق). بحارالانوار. بیروت: مؤسسه‌ الوفا.

    40.مصباح یزدی، محمدتقی (1387). نقد و بررسی مکاتب اخلاقی. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).

    41.مطهری، مرتضی (1358). مجموعه آثار. تهران: صدرا.

    42.موسوی، مرتضی.، و جعفری، محمد (1395). تحلیل کلامی از عدم تنافی افزایش جمعیت با چالش فقر. نشریه معرفت، 25(224)، 75-90.

    43.مؤمن قمی، محمد (1376). سخنی در تنظیم خانواده. نشریه فقه اهل بیت (ع)، 8، 112-135.

    44.مؤمنی، فرشاد (1376). جمعیت و توسعه، نقش واقعی رشد بالای جمعیت در تداوم توسعه‌‌نیافتگی. نشریه نامه مفید، 10، 207-222.

    45.میرتهامی، الهام (1382). تأثیر پیری جمعیت بر اقتصاد، یک چشم‌انداز اروپایی. نشریه تازه‌های جهان بیمه، 68، 770-797.

    46.میرهاشمی، زهرا سادات.، و جلیلی کلهری، طاهره (1396). تبیین و بررسی دیدگاه‌های مستنبط از آیات و روایات درباره سیاست راهبردی تکثیر موالید و افزایش جمعیت در اسلام. نشریه پژوهشکده زنان دانشگاه الزهرا (س)، 5(2)، 153-192.

    47.نوری همدانی، حسین (1382). کنترل جمعیت. نشریه فقه اهل بیت (ع)، 33، 24-52.

    48.نوری، حسین‌بن محمد (1408هـ.ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏. قم: مؤسسة آل البیت (ع)‏.

    49.هاشمی‌‌نژاد، عبدالکریم (1346). زندگی متناقض عصر ما: مبارزه با افزایش جمعیت. نشریه درس‌‌هایی از مکتب اسلام، 9(4)، 280-283.

    50. Argyle, M. (2001). The psychology of happiness. London: Routledge.

    51. Edward, C. (1998). Routlede Encylopedia Of Philosophy. London: Routlede.

    52. Graham, G. ) 2004(. Eight Theories of Ethics. London: Routledge.