نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی عرفان اسلامی، علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 دانشیار عرفان اسلامی، حقوق الهیات و علوم سیاسی،علوم و تحقیقات، آزاد اسلامی، تهران، ایران. (نویسنده مسئول)
3 استاد عرفان اسلامی، دانشکده حقوق الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
There are different issues and opinions about the position of women in Islamic sources, including mystical texts. The present study deduced Hakim Sabzevari's mystical views about women with an exploratory-inferential method and it was conducted with the purpose of comparatively investigating Hakim Sabzevari's and Imam Khomeini's mystical views about the position of women with a descriptive-analytical method. Reviewing the previous researches concluded that there is no research on Hakim Sabzevari's and Imam Khomeini's views about the position of women and comparing them. For explaining these two thinkers' views about the position of women, this study tried to explore and compare their Quranic and narrative views; thus, Asrar al-Hekam, Nabras al-Hoda, Hakim Sabzevari's comments on Asfar, and Imam Khomeini's Sahifah were analyzed. The results demonstrated that Hakim Sabzevari's mystical view of women is limited and negative, individually and socially, and is in accordance with the accepted tradition of his era, and in some cases, his opinions are contrary to his works, while Imam Khomeini's view, due to the individual and social conditions of the society of his time, is a beautiful and compassionate view of women, and considers them to have the perfection and social conditions of men.
کلیدواژهها [English]
براساس آموزههای اسلام انسان برای خداشناسی باید به خودشناسی بپردازد: «من عرفه نفسه فقد عرف ربّه» (آمدی، 1381). انسان هدف اصلی آفرینش و غایت خلقت است و جهان به طفیلی او و بلکه برای او آفریدهشده است (جامی، 1357). در حدیث قدسی آمده است که خداوند متعال فرمود: «یا بنی آدم خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی؛ ای فرزند آدم، همه چیز را برای تو و تو را برای خودم آفریدم» (فیض کاشانی، 1384). روح انسان، ظهور و تجلی روح الهی است (ر.ک.، ص: 72) و انسان با جلوه روح الهی در سیر تکاملی خود، میتواند به تمام مقامات متعالی دست پیدا کند و از ملائک بالاتر رود. به همین دلیل خداوند پس از آفرینش روح انسان به خود تبارک گفت (ر.ک.، مؤمنون: 14). حکمت فلسفی و عرفانی الهی سعی دارد با توجه به اوصاف و ماهیت انسان، تعریفی در مورد او ارائه دهد. در فلسفه، انسان بهعنوان حیوان ناطق و در عرفان به حی متأله تعریف شده است (جوادی آملی، 1392). انسان در نگاه عارفان، کاملترین نسخه تجلیات الهی و جامعترین مرتبه از مراتب هستی است. عالم و جهان آفرینش بیوجود انسان مثل پیکری بیجان است و انسان، جان جهان است و با خلقت او عالم وجود تمامیت مییابد و کامل میشود. انسان در نظام هستی مانند نگین انگشتر، مهر گنجینه وجود و خلیفه خدا در جهان است (قیصری، 1370)؛ انسانی که خلیفهالله است (ر.ک.، بقره: 30)، انسانی که صورت الهی دارد (ر.ک.، کلینی، 1407هـ.ق)، انسانی که روح الهی است (ر.ک.، حجر: 29) و کرامت بسیار عالی دارد.
کرامت بهمعنای کارهای شگفتانگیز و خارقالعاده است که از بعضی بزرگان اهل معنویت سرمیزند و نیز بهمعنای بزرگیورزیدن، سخاوت، سرافرازی و... است. (دهخدا، 1373) براساس آیه هفتاد سوره اسراء برترین مخلوق یعنی انسان، کرامت ذاتی از جانب خداوند دارد که با ایمان و عمل صالح میتواند به فضایل دنیوی و اخروی دست یابد (ر.ک.، عصر: 3). دیدگاههای مختلف درباره زن در طول تاریخ محل مناقشه و گفتوگو بوده است. عدهای زن را پستتر از مرد میدانند و او را تا حد حیوان پایین آوردهاند (سبزواری، 1368، 7/-) و عدهای دیگر زن را همردیف مرد و حتی محبوبه خلقت میدانند (مطهری، 1381).
پژوهش حاضر بهروش اکتشافی- استنباطی دیدگاه عرفانی حکیم سبزواری درباره زن را استنباط نمود و با روش توصیفی- تحلیلی امام خمینی(ره) و دیدگاه عرفانی حکیم سبزواری درباره جایگاه زن و تبیین نگاه قرآنی و روایی این دو عارف و تطبیق دیدگاه ایشان را مورد بررسی قرار داد. اطلاعات و دادههای پژوهش حاضر بهروش کتابخانهای و با بررسی منابع مربوطه اعم از مقالات و کتب جمعآوری گردید. با بررسیهایی که در منابع صورت گرفت، مشخص شد که مقایسه تطیبقی اندیشه عرفانی حکیم سبزواری و دیدگاه امام خمینی (ره) درباره زن تاکنون در پژوهشی بررسی نشده است. همچنین مشخص شد که دیدگاه عرفانی حکیم سبزواری درباره زن نیز تا کنون بهصورت منسجم و منظم بررسی نشده است.
2- 1. مقام زن در قرآن
انسانیت انسان و تمام حقیقت انسان را جان او تأمین میکند، نه جسم و نه مجموع جسم و جان او. چنانچه در توفی، جان گرفته میشود و بدن باقی میماند و میپوسد؛ ذکورت و انوثت نیز به ماده برمیگردد. (ر.ک.، قیامت: 37-39) قرآن بدن را فرع میداند و به طبیعت و خاک و گل نسبت داده (ر.ک.، ص: 71) و روح را که اصل است به خود نسبت میدهد (ر.ک.، اسراء: 85). آیتالله جوادی آملی (1385) میگوید: «بدن انسان ابزاری است متناسب با هر نشئه که در دنیا و یا برزخ و یا قیامت متناسب با آن نشئه است». قرآن برای هدایت انسان نازل شده است نه هدایت مرد (ر.ک.، بقره: 185؛ الرحمن: 1-4) و در این مورد از کلمه ناس و انسان استفاده کرده است. روح، مخاطب دعوت انبیا (ر.ک.، یوسف: 108) و شاگرد قرآن در تعلیم و تربیت است (ر.ک.، شمس: 7-8). در مکتب الهی تنها عامل فخر، تقواست و بدن مرد و زن از هم بالاتر نیستند و در خلقت یکی میباشند. نژاد و صنف، سبب برتری نیست بلکه همه را خداوند از زن و مرد خلق کرده است چنانچه میفرماید: «یا ایها الناس ان خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیاکم» (حجرات: 13). تمام حقیقت انسان روح است که با عبادت و بندگی به تعالی میرسد و روح، مذکر و مؤنث ندارد. برخلاف سنت قبل از اسلام، قرآن به زن و بهویژه مقام والای مادر توجه بسیار دارد (ر.ک.، احقاف: 15) و در روایات نیز به این مقام اشاره شده است. چنانچه پیامبر اسلام (ص) میفرماید: «الجنه تحت الاقدام الامهات» (محدث نوری، 1407هـ.ق). قرآن زنان بافضیلت را الگو معرفی میکند و حتی بعضی از آنها با فرشتگان تکلم داشتهاند مانند حضرت مریم (ر.ک.، آلعمران: 42)، ساره (ر.ک.، هود: 71)، آسیه، زن فرعون (ر.ک.، تحریم: 11) و... . بنابراین، در قرآن از زن به عظمت یادشده است.
2- 2. زن در عرفان
تجربه عرفانی و معرفت شهودی، پیشینهای به اندازه حیات انسان در روی زمین دارد. عرفان، حقیقتی است که از راه بینایی دل، نور بصیرت و عبادت و بندگی حق برای انسان حاصل میشود و انسان در پرتو آن میتواند به رؤیت جمال دلآرای حقیقت هستی برسد. (صادق ارزگانی، 1389) امام خمینی (ره) خاستگاه معارف عرفانی را آموزههای وحیانی و مناجات اهلبیت (ع) میداند (موسوی خمینی، 1379). عرفان اصیل اسلامی را منطق وحی یعنی، قرآن و روایات اهلبیت عصمت (حسنزاده آملی، 1379) شامل میشود. علمای بسیاری مانند ابنعربی، حلی، شهید ثانی و کاشانی بیشترین تلاش را برای هماهنگی میان آموزههای وحیانی و عرفانی داشتهاند. هر موجودی در عرفان، مظهر اسمی از اسامی خداوند است؛ چون خلقت از صفات فعلی خداوند است و خلقت، تجلی خالق در مظاهر گوناگون است و تجلی الهی مقول به تشکیک است، بدیهی است که کاملترین تجلی الهی در وجود انسان صورت گرفته است (صادقی ارزگانی، 1389). بنابراین، زن و مرد هر دو جلوه وجود حق و ظهور اسمی از اسامی خداوند هستند که میتوانند در مسیر کمال گام بردارند. انسان در صورت و سیرت یعنی، ظاهر و باطن تجلیگاه جمال دوست است. قیصری (1370) در شرح فص محمدی از فصوص ابنعربی میگوید: «از نظر حقیقت، میان زن و مرد امتیازی نیست و حقیقت زن، عین حقیقت مرد است و فقط از جهت تعین و تشخص از یکدیگر ممتازند».
جمال الهی در زن در صورت و سیرت، بیشترین تجلی را از این وصف متعالی دارد. به همین دلیل رسول خدا (ص) فرمود: «حبب الی من دنیاکم النساء و الطیب و جعل قره عینی الصلاه؛ از دنیای شما سه چیز مورد محبت من است: زنان، بوی خوش، و روشنی چشم من در نماز قرار داده شده است» (ابنباویه، 1403هـ.ق). این حدیث مورد توجه عارفان از جمله محییالدین عربی در فصوصالحکم است. آیتالله جوادی آملی به نقل از وی میگوید:
ذات اقدس خداوند منزه از آن است که بدون مجلا و مظهر مشاهده شود. هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و اوصاف الهی باشد، بهتر خدا را نشان میدهد و زن در مظهریت خدا کاملتر از مرد است؛ زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است، اما زن هم مظهر قبول و انفعال الهی است و هم مظهر فعل و تأثیر الهی؛ چون در مرد تصرف میکند و او را مجذوب و محب خود میسازد و این تصرف و تأثیر، نموداری از فاعلیت خداست و ازاینجهت، زن کاملتر از مرد است. اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست، ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام میرسد. ازاینرو، زن محبوب پیامبر (ص) قرار گرفت و در آن حدیث معروف فرمود: «از دنیای شما زن و بوی خوش، محبوب من قرار دادهشد و نورچشم من در نماز است». (جوادی آملی، 1385)
البته منظور پیامبر (ص) از بیان این حدیث، رسیدن به حب الهی است، بنابراین، چون انسان محب حق است مظهر جمال او را که زن است نیز دوست میدارد. این محبت در دنیا با ازدواج و تشکیل زندگی مشترک بیشتر تأمین میشود و ظهور کاملتری مییابد (حسنزاده آملی، 1378). زن جلوه آفرینش و بنیانگذار رحامت است. بعضی عارفان، رحم را جلوه اسم الرحمن الهی و نشأتگرفته از آن میدانند و صلهرحم در حقیقت پیوند با اسم الرحمن است و قطع کننده آن از رحمت خداوند بینصیب است (حسنزاده آملی، 1378). همانطورکه مردان الهی مظهر عقل کل هستند، زن نیز مظهر نفس کل است (ابنعربی، 1422هـ.ق؛ لاهیجی، 1373). برایناساس عارفان، حضرت فاطمه (س) را به جوهر قدسی و صورت نفس کل به وجه اتم یادکردهاند که از عالم عقلی افاضهشده است و در نشئه دنیا بهصورت بشری تجلی کرده است (ابنعربی، 1383). پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س) را ام ابیها یعنی، مادر پدری نامید که مقام خاتمیت از اوست (اربلی، 1381).
2- 3. دیدگاه عرفانی حکیم سبزواری درباره زن
حکیم سبزواری در ذیل سر مسئله بلوغ شرعی، علت زودتر به سن بلوغرسیدن دختر را ناقصالعقلی زن میداند، چنانچه بیان میدارد:
حکمت اینکه دختر را با نقص عقل، نسبت به پسر زودتر تکلیف کردهاند چند چیز است:... سیم آنکه گذشت که آدمی را عقل نظری و عقل عملی میباشد و باید اینها اصلاح شوند تا آدمیت به فعلیت انجامد و اغلب این است که نسوان از تکمیل عقل نظری و اندوختن معارف تفصیلی بینصیبند، پس باید به تکلیف مبادرت شوند تا لااقل اصلاح عقل عملی شود. (سبزواری، 1388)
همین مضمون را درباره علت تسریع سن بلوغ دختر در نبراسالهدی بیان میکند: «ثلثها انها من تکمیل العقل النظری محرومه، فلتقبل علی تکمیل العقل العملی فان ما لایدرک کله لایترک کله کما قلنا: و من کمال النظری اذتحرم الی کمال العملی تقدم». (سبزواری، 1392) بنابراین، حکیم سبزواری دختر را ناقصالعقل میداند و علت اینکه دختر زودتر از پسر به سن بلوغ میرسد را بینصیببودن دختر از عقل نظری میداند که زن اگر عقل عملی را بتواند تکمیل کند، نمیتواند عقل نظری را داشته باشد. ایشان در اسرارالحکم در بیان سرّ روزه قضای زن حائض را کمعقلی او و طفیلی مردبودن وی میداند:
سر اینکه روزه را قضا میکند و نماز را نه، چون مرد اعقل و اکمل از زن است وجود زن به وجهی طفیلی مرد است چنانکه احکام شرعیه مانند اطاعت و طلاق و تعدد دائمه تا بلوغ نصاب و تکثیر مملوکه و منقطعه هر قدر بخواهد منادی به این است. (سبزواری، 1388)
در نبراسالهدی آمده است: «و اذ تری الدانی للعالی فدا – فجانب الزوج یراعی لااعتدا - منثم فالطلاق کان بیده – و جاز فی التزویج عن توحده». (سبزواری، 1392) حکیم در این فرازها مرد را از زن، عاقلتر و کاملتر میداند. وی علت احکام شرعی در ازدواج، طلاق، اطاعت زن از مرد، تعدد همسر دائم برای مرد و... را برتری عقلی و کمالی میداند و نتیجه میگیرد که زن، طفیلی مرد است.
ملاصدرا در کتاب اسفار، فصل چهارده از جلد هفتم از موقف ثامن در بیان عنایت الهی در خلقت زمین و منافع آن براساس قرآن کریم حکمتهای خلق زمین را میشمرد و میفرماید:
و از عنایات الهی در خلقت زمین، تولد حیوانات مختلف است که بعضی برای خوردن و بعضی برای سوارشدن و زینت و بعضی برای بارکشیدن و بعضی برای تجمل و آسایش و بعضی برای نکاح و آمیزش و خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد و بعضی برای تهیه پوشاک و خانه و اثاث. (ملاصدرا، 1981، 7/137)
حکیم سبزواری، شارح بزرگ حکمت متعالیه و پایبند به اعتقادات ملاصدراست و در حاشیه اسفار این عبارت را اینگونه تفسیر میکند:
اینکه صدرالمتألهین زنان را در عداد حیوانات درآورده است اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان بهدلیل ضعف عقل و جمود بر ادراک جزئیات و میل و رغبت به زیورها و زینتهای دنیا، حقاً و عدلاً نزدیک است که به حیوانات زبانبسته ملحق شوند. اغلبشان سیرت چهارپایان دارند، ولی به آنان صورت انسان دادهاند تا مردان از مصاحبت با آنها اکراه نداشته باشند و به نکاح با آنان راغب باشند و از همین جاست که شرع مطهر، مردان را در کثیری از احکام مثل طلاق و نشوز و ادخال ضرر، بر ضرر بر زنان غلبه و چیرگی داده است. (سبزواری، 1368، 7/-)
حکیم سبزواری در این عبارات زن را علاوهبر تضعیف عقل و کمال در حد حیوان پایین آورده که جهت تطمیع مرد لباس انسانی به تن کرده است وگرنه سیرت زن را حیوان میداند.
2- 3- 1. نقد و بررسی دیدگاه حکیم سبزواری درباره زن
اول) ناقصالعقلبودن زن
شاید حکیم سبزواری به حدیثی که در نهجالبلاغه (1392) از نواقصالعقول و الایمان و الحظوظبودن زنان آمده است و یا روایاتی درباره ناقصالعقل و ناقصلالدین بودن زنان از پیامبر (ص) آمده است (ر.ک.، بخاری، 1387) استناد دارد؛ اگرچه مستندبودن این روایات جای شک است و تأیید قطعی نشده است (مهریزی، 1386). روایاتی که مرد را بر زن مزیت داده است یا از نظر سند، نارسایی دارند یا دلالت آنها ناتمام است و اگر از هر دو جهت تام باشند، چون مسئله مورد بحث، امری تعبدی محض نیست، نمیتوان آن را با دلیل ظنی که در علم سودمند نیست، ثابت کرد (جوادی آملی، 1385). اینگونه روایات براساس شرایط خاصی روایت شدهاند و نباید آنها را مانند قضیهای کلی دانست؛ چنانچه روایت مذکور از امام علی(ع) در جریان جنگ جمل بیان شده است. شاید بتوان سخنان امام علی(ع) در خطبه هشتاد نهجالبلاغه (1392) را اینگونه توجیه کرد که منظور قوه حافظه در امور اجتماعی و اقتصادی است که مردان به زنان قویترند، ولی ارزش این قوه، دلیل برتری و فضیلت بر زن نیست. دیدگاه امام علی(ع) در تکریم زن، ریحانهدانستن او که باغبانش خداوند است، میباشد وگرنه دانستن مقام و منزلت حضرت زهرا (س) نزد ایشان گواه بر این مطلب است.
در هیچجای قرآن به ناقصبودن عقل زن اشاره نشده است. شاید از مواردی که عدهای با تمسک به آیات و احکام فقهی زن را ناقصالعقل و مرد را برتر از او میدانند آیه282 سوره بقره است که شهادت یک مرد را برابر شهادت دو زن میداند، اما در حقیقت علت این است که اگر یکی از این دو فراموش کرد، دیگری او را تذکر بدهد. عدهای این حکم قرآنی را قضیهای خارجی میدانند که به اجتماع و زمان خاصی مربوط میشود (حسینینژاد، 1380) و اینکه وضعیت اجتماعی متفاوت زن با مرد و دوربودن از آموزش و تعلیم، سبب تفاوتهای زن با مرد شده است (مهرپور، 1378).
پس از تفحص در آراء بزرگان میتوان دو دیدگاه عمده درباره نقصان عقل زن بیان کرد:
- دیدگاه اول به دسته تقسیم میشود که عبارتند از: نخست آنهایی که تفاوت تعدد شاهد را در قرآن به غلبه عواطف و احساسات زن در مقایسه با مرد میدانند، درحالیکه این موضوع را نقصان عقل زن نمیدانند، مانند علامه فضلالله (1405هـ.ق)، مکارم شیرازی (1374) و صاحب تفسیر انوار العرفان (داورپناه، 1375). دسته دوم تعدد شهادت زن را ضعف نسبی حافظه و قوه ضبط میدانند، اما این را ضعف را نقص عقل زن نمیدانند، مانند صاحب تفسیر المنیر (زحیلی، 1411هـ.ق)، حسینی شیرازی (1400هـ.ق) در تقریب القرآن، مدرسی(1377) در من هدیالقرآن، شریف لاهیجی (1340) و جوادی آملی (1385). برایناساس، قائلان به دیدگاه اول، تعدد شاهد برای زن را دلیل بر نقص عقل او نمیدانند.
- قائلان به دیدگاه دوم با استنباط از آیه 282 سوره بقره، معقتد به نقصان عقل زنان هستند، مانند ابنمیثم (1375)، هاشمی خویی (1358)، ابنکثیر (1419هـ.ق)، طبرسی (1406هـ.ق)، فخر رازی (1379)، فیضالاسلام (1379) در شرح نهجالبلاغه، موسوی (1377) و مدرس وحید (1387) که در عقل نظری یا عقل تدبیری حکم به نقصان عقل زن دادهاند. درحالیکه هیچجای آیه به نقصان عقل زن شاره ندارد، بلکه آیه در مقام تعدد زنان در امر شهادت است. گواهی باید عادلانه باشد، فرقی ندارد که زن باشد یا مرد. چنانچه مطهری (1392) نیز میگوید: «گواهی با حس ارتباط دارد نه با عقل». چهبسا بهسبب مشغله زیاد، زن دچار غفلت و فراموشی شود. نسیان و غفلت حالت طبیعی است که میتواند هم برای مرد و هم برای زن روی دهد. چون در شهادت، عدالت شرط است و دقت لازم است، بنابراین، زن دیگری اضافه میشود، ولی این بهمعنای نقص عقل زن نیست. چون اگر عقل زن ناقص باشد، افزودن یک زن به دیگری بهمعنای افزودهشدن یک عقل ناقص به عقل ناقص دیگر است که عقل کامل بهدست نمیدهد. هرچند که مرد و زن از نظر خلقت جسمانی با هم تفاوت دارند (ر.ک.، آل عمران: 26) و مردها از نظر جسمی بر زنها برتریهایی دارند، اما این برتریها که خداوند هم در قرآن به آن اشاره کرده است (ر.ک.، نساء: 34) فضیلت نیست بلکه ناشی از تفاوتهای زیستی، روانی، و احساسی در زن و مرد است.
ویژگیهای مخصوص زنان مانند حیض، نفاس، شیردهی، حاملگی و امثال اینها هر کدام اذیت و ابتلایی برای زن است که بهسبب شرایط جسمی، زن در زندگی مسئولیت کمتری دارد و مرد که توانایی جسمی و بدنی بیشتری دارد، عهدهدار مسئولیت خانواده است. بهدلیل همین تفاوتهای تکوینی، تشابه حقوقی این دو جنس امکانپذیر نیست و در مقام تشریع نیز با هم متفاوت هستند، چنانچه مطهری نیز به این مطلب اشاره دارد (مطهری، 1392).
از دیدگاه اسلام، خدای حکیم به مقتضای بقای نسل، انسان را به دو صنف زن و مرد تقسیم کرده است و تفاوت در برخی خصلتها لازمه چنین تقسیمی است. (مهریزی، 1386) زن از جنبه مادی به مرد نیازمند است و مرد از جنبه روحی به زن نیازمند میباشد و این نقص و کمال نیست بلکه تفاوتهایی متناسب است. آیات بسیاری از جمله آیات 190 تا 193 سوره آلعمران بین زن و مرد از نظر عقلی هیچ تفاوتی نمیگذارد. آیه190 این سوره، اولیالالباب را عدهای انسان معرفی کرده است که اهل ذکر و فکر و دعا هستند و صاحبان عقل و خرد یعنی، اولیالالباب را شامل زن و مرد میداند که هیچ عملی از آنها ضایع نمیشود. اگر عقل زن از مرد کمتر باشد، تکلیف زن در واجبات و محرمات دینی کمتر از مرد میبود؛ زیرا مسئولیت هر کس به میزان عقلی است که دارد. اگر عقل نقصان داشت، نمیتوانست عهدهدار مسئولیتهای یک عقل کامل باشد، وگرنه در حقوق او ظلم شده است، چون تکلیف مالایطاق است. درحالیکه خداوند متعال میفرماید: «لایکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره: 286) در همه واجبات و محرمات شرعی، زن و مرد مشترکند و خداوند میان آنها فرقی نگذاشته است. همچنین براساس این آیه، نفس است که عهدهار تکلیف میشود و نفس انسانی مذکر و مؤنث ندارد.
نقص ایمان بهدلیل عدم انجام بعضی فرایض در دوران حیض، غیر قابل قبول است؛ زیرا هم محرومیتهای زن در دوران حیض جبرانپذیر است و قضای آنها را بهجا میآورد و هم زن، شش سال زودتر از مرد این فرایض را بهجا میآورد. در عین حال، زن از سن پنجاه سالگی حیض نمیشود و محرومیت ایام عادت را ندارد و همینطور زنان باردار نیز در دوران حمل عادت نمیشود. کنار ماندن زن از نماز و روزه در ایام قاعدگی در راستای التزام به دستورات الهی است و ترک نماز و روزه در این روزها نشان از کاملبودن دینشان و التزام به دستورات دینی دارد. اگر خداوند حائض را از نماز و روزه منع نمیکرد، زنان نماز میخواندند و روزه میگرفتند. چهبسا مردانی که مکلف هستند، ولی وظیفه دینی خود را به هر دلیلی انجام نمیدهند، پس باید براساس سخن سبزواری آنها را هم ناقصالعقل دانست. بنابراین، سخن سبزواری در نقصان عقل زن بهدلیل عدم انجام فرایض در بعضی از روزها و برخی احکام فقهی، قابل پذیرش نیست.
دوم) بینصیببودن زنان از عقل نظری
انسان دو شأن دارد؛ یکی عقل نظری که با آن میاندیشد و دیگری عقل عملی که میپذیرد و عمل میکند. وصف عقل نظری، علم، اندیشه و فهم است. موصوف عقل عملی، مسائل اخلاقی و معیار فضیلت است که مذکر و مؤنث ندارد. در عقل نظری، فرد عالم میشود، ولی افضل نزد خدا نمیشود؛ شخص باتقواتر نزد خدا افضلتر است (ر.ک.، حجرات: 13). راه عقل، اندیشیدن و راه دل، عملکردن است و باید بین آنها هماهنگی برقرار کرد. علم، هدف نیست بلکه مقدمه عمل است. عمل، دل و قلب، هدف است و عقل نظری (که کار آن اندیشه و تفکر است)، ابزار است (جوادی آملی، 1385). معیار برتری عقلانی، عقلی است که روایات ترسیم کردهاند: «العقل ماعبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که بهسبب آن خدای متعال عبادتشده و بهشت کسب شود» (کلینی، 1407هـ.ق، 1/11). عقل برای عبادت و تقرب به خدا و کمالات روحی است و این عقل به روح بازمیگردد؛ روحی که مورد خطاب انبیاست (ر.ک.، یوسف: 108) و از این نظر زن و مرد همانند میباشند. تجربه و برهان، قویتربودن مرد بر زن را در این جنبه نمیپذیرد. شاید مردان در مسائل سیاسی و علمی برتری داشته باشند، ولی اینها موجب تقرب به خدا نمیشود و فضیلت نیست. شاید منظور حکیم سبزواری در برتری عقلی مرد بر زن، عقل ابزاری باشد، مانند مسائل علوم سیاسی، اقتصادی، تجربی، ریاضی و... که برای چرخش دنیا بهکار میروند و سبب تقرب به خداوند نیستند مگر اینکه با تقوا همراه باشند (جوادی آملی، 1385). علامه طباطبایی (1372، 20/550) میگوید: «آن عقلی که در مرد بیش از زن است فضیلتی زاید است، نه معیار فضلی». چنین شرایطی کمتر در اختیار زنان است و با گذشت زمان این امر فراهم شده است، پس سخن سبزواری در نداشتن عقل نظری زن، مردود است.
سوم) حیواندانستن زن
خانواده براساس دوستی انسانی و عقلی بنا شده است نه بر محور شهوت جنسی. (جوادی آملی، 1385) نقش زن در خانواده، ایجاد آرامش و سکینت است (ر.ک.، اعراف: 189). زن که خود مظهر جمال الهی است برپاکننده اصل روانی آرامش در خانواده است نه به عنوان عامل رفع شهوت. چنانچه در حدیث امام صادق(ع) از زراره، ابتدا حوا را مایه انس انسانی آدم معرفی میکند بعد گرایش به شهوت جنسی را مطرح مینماید (ابنبابویه، 1404هـ.ق)؛ مرد در کنار زن به آرامش میرسد و به همین سبب مجذوب او میشود (جوادی آملی، 1385). نکته دیگر آیه 189 سوره اعراف این است که براساس نفس واحده، میان زن و مرد هیچ فرقی نیست چنانکه بین انسان اولی و انسان بعدی امتیازی نیست. خداوند در سوره روم نیز همین مطلب را تأکید میکند و به رحمت و مودت میان زن و مرد اشاره دارد و انسی که مرد در کنار زن دارد، رحمت و مودت الهی است که خداوند بین آنها قرار داده است. گرایش غریزی در حیوانات هم وجود دارد و خداوند گرایش شهوی حیوانات را رحمت نمینامد (ر.ک.، روم: 21)، درحالیکه آنچه سبزواری(1368، 7/-) در شرح اسفار آورده است با آیات سازگار نیست. در سخن ملاصدرا و حکیم سبزواری به آیه «انفسکم ازواجاً؛ از جنس خودتان همسرانی برایتان قرار دادیم» استناد شده است (ر.ک.، روم: 21). به نظر نویسنده، اگر زن حیوان باشد، پس مرد هم حیوان است. زاده زن بهجز خودش نمیتواند باشد.
شاید در توجیه سخن ملاصدرا که سبزواری آن را شرح کرده است، بتوان گفت که نکاح امری دوطرفه است و منظور از حیوان، حیوان ناطق است و نامی از زن نیاورده است. چنانچه سیره عملی ملاصدرا نگاه سبزواری را نفی میکند؛ زیرا برای زنان دوره خود ارزش زیادی قائل بود و برای رفع مشکلات علمی خود به زیارت معصومه(س) میرفت. (حسنزاده آملی، 1395) همچنین دخترانش با مدارج بالای علمی و با تسلط بر علوم آن زمان و حضور در مجلس دانشمندان، مباحثه میکردند و یا حافظ قرآن و حدیثشناس، عابد، زاهد و در ادبیات، استاد بودند (امین عاملی، 1421هـ.ق). بدیهی است که زندگی ملاصدرا اولین ردکننده برداشت حکیم سبزواری است. پیروان شاخص علمی و عملی مکتب صدرایی مانند امام خمینی(ره) که ملاصدرا را فخر طایفه حقه میدانند (ر.ک.، موسوی خمینی، 1392) نیز بیانگر تکریم مقام زن است. دیدگاه سبزواری درباره حضرت زهرا(س) و حضرت معصومه(س) و زنان اسوه دیگر و حتی در مورد مادر و همسر و دختران خود نیز چنین نیست که آنها را حیوانی بداند که برای تطمیع مرد، پوست انسان بر آن کشیده باشند وگرنه چگونه فرزند خود را به احترام مادر که دستور دین است، وادار کند. بهنظر نویسنده، لغزش حکیم سبزواری در این است که گویا جز زنان، هیچ انسانی به زیور دنیا و مسائل آن علاقه ندارند درحالیکه تعلقات دنیوی و جزئینگری اگر در میان مردان بیشتر از زنان نباشد، کمتر نیست.
حکیم سبزواری در اسرارالحکم در سرّ عددی 9 که سن تکلیف دختران است آن را عدد کاملی میداند و مینویسد:
تسعه عدد کاملی است و اصل اعداد است، پس دختر چون اکمال این عدد کامل نماید، کاشف از این است که از جنسیت حیوانیت صامته رسته و آدمیت در او نزول اجلال نموده و بار خلافت و امانت تکلیف را آدم باید بکشد. «أنا عرضنا الامانه علی السموات و الارض» (ر.ک.، احزاب: 72). (سبزواری، 1388)
سبزواری در جای دیگر میگوید: «پس باید مکلف باشد به آداب شرعیه از طهارت باطنه و ظاهره و عبادات، و خصال طیبه جنسیت باشد تا وقعی در قلب داشته باشد». (سبزواری، 1388) یک حیوان نه بار امانت میکشد و نه تکلیف میشود و نه قلبی برای اوست تا به طهارت ظاهر و باطن برسد. بهکاربردن لفظ حیوان و ناقصالعقلی او از جانب این حکیم با سخنان خودش هماهنگی ندارد.
چهارم) طفیلیبودن زن
برخی معتقدند که سرشت و آفرینش زن فروتر از مرد است (اذکایی، 1379)، اما براساس آیه 189 سوره اعراف و آیه ششم سوره زمر، اولین زن و مرد از یک گوهر ساخته شدهاند و زن از گوهر دیگر و فرع بر مرد و زاید او و طفیلی او نیست. امام باقر(ع) میفرماید: «بهدرستیکه خداوند متعال حوا را از باقیمانده گلی که آدم را از آن خلقکرده بود، آفرید» (طبرسی، 1406هـ.ق). همچنین در تفسیر عیاشی نقل شده است:
از امام باقر (ع) سؤال میشود: حوا از چه آفریده شد؟ حضرت فرمود: «دیگران دراینباره چه میگویند؟» گفته شد: آنها میگویند خدا حوا را از یکی از اضلاع و دندههای آدم آفریده است. حضرت فرمود: «آنان دروغ گفتهاند، آیا مگر خداوند عاجز است از اینکه از غیر ضلع و دندههای آدم، حوا را خلق میکرد». آنگاه از حضرت سؤال شد: پس حوا از چه آفریده شده است؟ حضرت فرمود: «پدرم از پدران خود نقل کرد که رسول خدا (ص) فرمود: "خداوند متعال مشتی از خاک برگرفت، آن را با دست راست خود - اگرچه هر دو دست او راست است- مخلوط نمود و از آن آدم را خلق کرد و از آنچه باقی گذاشت، حوا را آفرید"». پس زن و مرد از یک گوهر واحد خلق شدهاند. (عیاشی، 1380)
روایتی نیز بههمین مضمون ابنبابویه (1408هـ.ق) بهطور مسند و به شکل مرسل بیان کرده است. بنابراین، آفرینش حوا مانند آدم، نوظهور و مستقل است و طفیلیدانستن زن، ذبح شخصیتی اوست. شخصیتی که کشتن یک نفر آن کشتن خلقی است (ر.ک.، مائده: 32). احکام شرعی هیچ کدام دلیل برتری مرد نیست و در اینباره میتوان به کتاب نظام حقوق زن در اسلام از مطهری مراجعه کرد.
2- 4. دیدگاه عرفانی امام خمینی(ره) در مورد زن
2- 4- 1. کرامت زن
زن و مرد هر دو جلوه وجود حق هستند و زن مثل مرد، خلقتی با کرامت دارد. امام خمینی (ره) میگوید: «همانطوریکه مرد در همه شئون دخالت دارد، زن هم دخالت دارد. زنها مقام کرامت دارند، زنها اختیار دارند، همانطوریکه مردها اختیار دارند، خداوند شما را با کرامت خلق کرده است، آزاد خلق کرده است» (موسوی خمینی، 1379).
2- 4- 2. جمال زن
خاستگاه کمالات انسانی که جمال معنوی انسانهاست در سعادت بشری است. امام خمینی (ره) نیز جمال باطنی زن را در کمال معنوی او میداند و زن را مبدأ همه سعادتها میداند:
زن انسان است، آن هم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است. از دامن زن انسانها پیدا میشوند. مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست میکند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد میکند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند میشود. زن مبدأ همه سعادتها باید باشد. (موسوی خمینی، 1379)
2- 4- 3. زن محبوبه خلقت
امام خمینی(ره) به پیروی از رسولالله (ص) در نامهای خطاب به همسرش مینویسد و بیان میکند:
تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم. الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد. (موسوی خمینی، 1379)
این سخن از یک فقیه، عارف، سیاستمدار و حکیم، بیانگر حقایق ژرف عرفانی و وحیانی درباره محبت به همسر و نمودار محبوبیت زن در نگاه متعالی عرفانی امام خمینی (ره) است.
2- 4- 4. نگاه رحامت
نگاه امام خمینی (ره) به تمام موجودات و بهویژه انسان و از جمله زن که خود مورد رحمت پروردگار است، نگاه رحمت و مرحمت است. تأکید دین بر صلهرحم که از یک رحم متولد شدهاند در حقیقت پیوند با اسم الرحمن است و کسی که قطع صلهرحم کند از رحمت خداوند بینصیب است. (حسنزاده آملی، 1378) امام (ره) نیز خطاب به فرزندش احمد این مهم را تأکید میکند (موسوی خمینی، 1379).
2- 4- 5. زن انسانساز
نقش زنان در مبارزات ملت ایران جایگاه والایی در نگاه امام (ره) رقم زده است. مظهر تحقق آمال بشر، انسانسازبودن، تربیتکننده مردها، رهبران نهضت و... گوشهای از تعریفهای امام خمینی (ره) برای بانوان است. ایشان میفرماید:
اگر زنهای انسانساز از ملتها گرفته شود، ملتها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکست خواهند خورد، منحط خواهند شد. زنها هستند که ملتها را تقویت میکنند، شجاع میکنند. بانوان از صدر اسلام – در صدر اسلام- با مردان در جنگها شرکت داشتند. مقام زن مقام والاست، عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام بلندپایه هستند. ما میبینیم و دیدیم که زنها، بانوان محترمات، همدوش مردان بلکه جلو مردان در صف قتال ایستادند. (موسوی خمینی، 1379)
2- 4- 6. مقام والای مادری
چه زیبا امام خمینی(ره) اهمیت و شرافت مادری را در نامهای به فرزندش، سید احمد، بیان میکند:
حقوق بسیار مادرها را نمیتوان شمرد و نمیتوان به حق ادا کرد. یک شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد ارزندهتر است. تجسم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانی مادر، بارقه رحمت و عطوفت ربالعالمین است. خداوند تبارک و تعالی قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبیت خود آمیخته، آنگونه که وصف آن را کسی نتوان کرد. اینکه در حدیث آمده است که بهشت زیر قدمهای مادران است، یک حقیقت است و اینکه با این تعبیر لطیف آمده است، برای بزرگی عظمت آن است. (موسوی خمینی، 1379)
2- 4- 7. مظهر نفس کل
در کلمات امام خمینی(ره) اگرچه این تعبیر که فاطمه زهرا (س) مظهر نفس کل است، نیامده است، ولی حقایق و معارفی درباره آن حضرت در سخنان ایشان است که ناظر بر این رویکرد عرفانی است. ایشان میفرماید:
فاطمه زهرا (س) یک زن معمولی نبوده است. او موجود ملکوتی است که در عالم بهصورت انسانی ظاهر شده است بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است. معنویات، جلوههای ملکوتی، جلوههای الهی، جلوههای جبروتی، جلوههای ملکی و ناسوتی، همه در این موجود مجتمع است. (موسوی خمینی، 1379)
این فراز سخن امام (ره) اگرچه درباره عظمت وجودی و ملکوتی حضرت زهرا (س) است، ولی بهطورکلی این نکته را نشان میدهد که زن به مقام و منزلتی از کمال میرسد که میتواند مظهر و تجلی نفس کل محسوب شود که بزرگترین مقام معنوی برای زن است. امام خمینی(ره) تأکید دارد که تمام هویت انسانی و کمالات وجودی که برای یک انسان قابل تصور است، در وجود حضرت زهرا(س) جمع شده است.
2- 4- 8. سلوک معنوی و عرفانی
براساس آموزههای وحیانی و عرفانی در عرفان امام خمینی(ره) زن در همه امور معنوی و راهکارهای معنوی و راهکارهای تکامل روحی و سیر و سلوک عرفانی همسنگ و همطراز مرد است و هیچ کاستی از این بُعد نسبت به مردان ندارد. از منظر امام خمینی(ره)، خاستگاه بسیاری از موفقیتهای معنوی مردان، زنان هستند، چنانچه میفرماید: «زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورشده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن مرد به معراج میرود. دامن زن محل تربیت بزرگزنان و بزرگمردان است» (موسوی خمینی،1379). امام خمینی(ره) در تأکید سیر و سلوک عرفانی برای زنان همتای مردان، کتاب آداب الصلوه خود را به عروسش تقدیم نموده است و میفرماید: «دخترم هرچند در تو بحمدالله لطافت روحی یافتم که امید آن است که هدایت شامل حالت شود و با عنایت او –جلوعلاه- از چاه عمیق طبیعت خلاص شوی و به صراط مستقیم انسانیت راهیابی... .» (موسوی خمینی، 1394).
از مطالعه تطبیقی صورتگرفته در معرفتشناسی دیدگاه عرفانی حکیم سبزواری و امام خمینی (ره) مشخص میشود که آنها در تبیین آرای عرفانی خود از سه روش نقلی، عقلی و کشف و شهود بهصورت ترکیبی بهره بردهاند. دیدگاه عرفانی حکیم سبزواری نسبت به زن (باوجود جایگاه رفیع ایشان در فلسفه، فقه، عرفان) این است که زن ناقصالعقل است و عقل نظری را ندارد و بهدلیل کمال مرد، طفیلی اوست. زن حیوانی است که برای تطمیع مرد لباس انسانی پوشیده است تا مرد از او روگردان نشود. این درحالی است که براساس آموزههای وحیانی قرآن کریم و احادیث، زن کرامت و عزت دارد. اگرچه خلقت زن از نظر جسمانی با مرد متفاوت است، ولی این مایه برتری عقلی مرد نیست بلکه زن در گوهر وجودی با مرد یکی است. روح انسانی که مخاطب قرآن است، ذکورت و انوثت ندارد و روح است که به تعالی و تقرب میرسد.
زن براساس آیات، آرامشگر مرد و خانواده است و بهعنوان مادر در آیات و روایات، تجلی اسم الرحمن است. شاید حکیم سبزواری در برداشت از سخن امام علی (ع) و ملاصدرا دچار خطای سهوی شده است و یا براساس اعتقاداتش دیدگاهی سلفی، سنتی، منفی و محدودساز دارد. اگرچه سند سخن امام علی(ع) قطعی نیست، ولی قابل توجیه است. سخن ملاصدرا قابل توجیه است، ولی ایده سبزواری مورد تأیید بسیاری از علما و فقها نیست. همچنین اسرار عددی 9 که حکیم سبزواری برای سن تکلیف دختران بیان کرده است، با ایدههای خودش هماهنگی ندارد و ناقض سخنان خود حکیم است.
دیدگاه عرفانی امام خمینی(ره) برخلاف دیدگاه حکیم سبزواری به زن، مثبت است. ایشان در تطبیق عرفان و فقه و آموزههای وحیانی، زن را مخلوق با کرامت خداوند میداند که میتواند به تمام مقامات متعالی که خداوند مقرر کرده است، دست یابد؛ زیرا مقامات عرفانی با روح و جان آدمی در ارتباط است و روح و جان، ذکورت و انوثت ندارد. زن هیچگونه اختلافی از نظر عقلی با مرد ندارد و هر دو در گوهر وجود، یکسان هستند. براساس آیات وحیانی، زن از نظر ایمانی همتای مردان است. امام خمینی (ره) زن را محبوبه خلقت و با عنوانهای جامعهساز و انسانساز حتی بالاتر از مردان و جمال باطنی زن را در کمال معنوی وی میداند. نگاه امام خمینی(ره) به تمام موجودات و بهویژه انسان و زن که مورد رحمت پروردگار هستند، نگاهی جمالی و رحامتی است. دیدگاه امام خمینی (ره) براساس آیات و روایات است؛ ایشان زن را واجد همان کمالات و شرایط اجتماعی میداند که مرد از آن برخوردار است.
10. امینعاملی، سیدمحسن (1421هـ.ق). مستدرک اعیان الشیعه. بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.
11. ابنبابویه (شیخ صدوق)، محمدبن علی (1408هـ.ق). علل الشرایع. بیروت: مؤسسه الاعلی.
12. آمدی، عبدالواحد (1381). غررالحکم و دررالکلم. مترجم: انصاری قمی، محمدعلی. قم: امام عصر (عج).
13. بخاری، محمودبناسماعیل (1387). صحیح بخاری. مترجم: نوراحراری، عبدالعلی. تربتجام: شیخالاسلام احمد جام.
14. جامی، عبدالرحمن (1357). نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص. تصحیح و تعلیق: ویلیام چیتیک. تهران: انجمن فلسفه ایران.
15. جوادی آملی، عبدالله (1385). زن در آیینه جمال و جلال. قم: اسراء.
16. جوادی آملی، عبدالله (1392). تفسیر انسان به انسان. قم: اسراء.
17. حرعاملی، محمدبن الحسن (1414هـ.ق). وسائل الشیعه. قم: مؤسسه آلالبیت.
18. حسنزاده آملی، حسن (1378). ممدالهمم در شرح فصوصالحکم. تهران: نشر وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
19. حسنزاده آملی، حسن (1379). هزار و یک کلمه. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
20. حسنزاده آملی، حسن (1395). اتحاد عاقل و معقول. قم: بوستان کتاب.
21. حسینی شیرازی، سید محمد (1400هـ.ق). تقریب القرآن الی الاذهان. بیروت: مؤسسه الوفا.
22. حسینینژاد، حسینقلی (1380). ادله اثبات دعوی. تهران: دانشنگار.
23. داورپناه، ابوالفضل (1375). انوار العرفان فی تفسیر القرآن. تهران: صدر.
24. دهخدا، علیاکبر (1371). لغتنامه. تهران: نشر دانشگاه تهران.
25. زحیلی، وهبه (1411هـ.ق). التفسیر المنیر. بیروت: دارالفکر المعاصر.
26. سبزواری، هادیبن مهدی (1388). اسرارالحکم. تهران: اسلامیه.
27. سبزواری، هادیبن مهدی (1392). شرح نبراس الهدی. قم: بیدار.
28. سبزواری، هادیبنمهدی (1368). شرح اسفار اربعه ملاصدرا. قم: مکتبهالمصطفوی.
29. شریف لاهیجی، بهاءالدینمحمدبنعلی (1340). تفسیر شریف لاهیجی. تصحیح: امینی، محمدابراهیم. بیجا: مؤسسه مطبوعاتی علمی.
30. صادقی ارزگانی، محمدامین (1389). درسنامه عرفان امام خمینی (ره). تهران: چاپ و نشر عروج.
31. طباطبایی، سید محمدحسین (1372). المیزان فی تفسیر القرآن. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
32. طبرسی، حسنبن فضل (1406هـ.ق). مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن. بیروت: دارالمعرفه.
33. فخر رازی، محمدبن عمر (1379). تفسیر کبیر. مترجم: حلبی، علیاصغر. تهران: اساطیر.
34. فضلالله، سیدمحمدحسین (1405هـ.ق). من وحی القرآن. بیروت: دارالزهرا.
35. فیض کاشانی، محمدبنشاه مرتضی (1384). علم الیقین. مترجم: سجادیخو، امیر. قم: بیدار.
36. فیضالاسلام، علینقی (1379). شرح نهجالبلاغه. تهران: مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فیضالاسلام.
37. قیصری، داوودبن محمود (1370). شرح فصوصالحکم. قم: بیدار.
38. کلینی، محمدبن یعقوب (1407هـ.ق). الکافی. تهران: اسلامیه.
39. لاهیجی، محمدبنیحیی (1373). مفاتیحالاعجاز فی شرح گلشنراز. تهران: سعدی.
40. محدث نوری، محمدحسین (1407هـ.ق). مستدرکالوسائل. قم: مؤسسه آلالبیت لاحیاء التراث.
41. مدرس وحید، احمد (1387). شرح نهجالبلاغه. قم: مؤسسه فرهنگ و اطلاعرسانی تبیان.
42. مدرسی، محمدتقی (1377). من هدیالقرآن. تهران: دارالمحبی الحسین.
43. مطهری، مرتضی (1381). نظام حقوق زن در اسلام. قم: صدرا.
44. مطهری، مرتضی (1392). مجموعه آثار. تهران: صدرا.
45. مکارم شیرازی، ناصر (1374). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
46. ملاصدرا، محمدبنابراهیم (1981). اسفار اربعه. بیروت: داراحیاء التراث.
47. موسوی خمینی، روحالله (1379). صحیفه امام. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
48. موسوی خمینی، روحالله (1392). شرح چهل حدیث. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
49. موسوی، سیدعباس (1377). شرح نهجالبلاغه. بیروت: دارالرسول اکرم(ص).
50. موسویخمینی، روحالله (1394). آداب الصلوه. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
51. مهرپور، حسین (1378). بررسی ارزش شهادت زن در قوانین موضوعه ایران و مبانی فقهی. نشریه مفید، 18، 3-20.
52. مهریزی، مهدی (1386). شخصیت و حقوق زن در اسلام. تهران: علمی و فرهنگی.
53. هاشمیخویی، میرزا حبیبالله (1358). منهاجالبراغه فی شرح نهجالبلاغه. تهران: مکتبه الاسلامیه.